اما وجود داشت، جیمین مشغول نگاه کردن و توضیح دادن به یونگی بود که چشمش به جونگکوک افتاد، خیره موندن جونگکوک به تهیونگ حس کنجکاوی جیمین رو بیدار کرد، تا اینکه بین بحث جین داد زد: من دیگه صبر نمیکنم بای
با داد جین تمام پسرا و جونگکوک و تهیونگ به خودشون اومدن و یونگی گفت: اوه بیخیال بابا
جین عصبی: چه بیخیالی؟ دارم از گشنگی میمیرم هی بحث میکنید...
نامجون: خیل خب باشه بچها الان چی انتخاب کردین؟ بگین من مرتب بنویسم
جیمین: فکر کنم همه موسیقی انتخاب کردیم یه دقیقه صبر کن
بعد تهیونگ و جونگکوک رو نگاه کرد و گفت: بچها؟
تهیونگ جواب داد و گفت: بله؟
جیمین: شما چی انتخاب کردین؟
تهیونگ: موسیقی
جیمین: جونگکوک تو هم همینو انتخاب کردین؟جونگکوک با نگاه زیر زیری ای که به تهیونگ مینداخت آروم گفت: آره منم تهیونگ و انتخاب کردم...
تهیونگ شنید و با تعجب نگاهش کرد، جیمین که متوجه نشد گفت: چی؟
جونگکوک به خودش اومد و به جیمین نگاه کرد و گفت: موسیقی رو انتخاب کردم
نامی: خب مثل اینکه هممون موسیقی رو انتخاب کردیم من برم این لیست بدم به دفتر وارد سایت بشیم
جیمین: باشه
نامجون دور شد و یونگی گفت: ولی من تهیه کنندگی رو دوس داشتما
جیهوپ: حالا بیا در کنارش میخونی
YOU ARE READING
فیک: جونگکوک
Fanfictionاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...