پارت چهل و یکم

92 10 4
                                    

_دیگه نریم بالا+خب شاید نامی و بچها نخوان بخورن_هه فکر کن جین به غذا نه بگه +باش اون میز همیشگیمون بریم _اوکی پس زودباش جیهوپ الان سالن پر میشه

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.


_دیگه نریم بالا
+خب شاید نامی و بچها نخوان بخورن
_هه فکر کن جین به غذا نه بگه
+باش اون میز همیشگیمون بریم
_اوکی پس زودباش جیهوپ الان سالن پر میشه...
جیهوپ با سر تایید کرد و بعد با نگاه کردن به راه پله گفت: ع یونگی نگاه کن نامی و جین و جیمین دارن میان
یونگی: دیدی گفتم
جیهوپ: پس چرا تهیونگ نیست؟
یونگی بدون پاسخ دادن به جیهوپ برای نامجون دست تکون داد و با نزدیک شدن نامجون گفت:تهیونگ کو؟
نامجون: تو اتاقشه دارن میان
جیهوپ: دارن؟
نامجون: آره با جونگکوک
قبل از واکنش جیهوپ جین گفت: به خدا بگی جونگکوک کیه ها من میدونم و تو...
جیهوپ خندید و گفت: واقعا میخواستم بگم
جین: بچها ساکهاتون و حاضر کردین؟

قبل از جواب دادن به سوالش یونگی گفت: ع تهیونگ اومدتهیونگ جلوتر اومد و سینی غذاش رو گذاشت روی میز بعد گفت: میریم دریاهمه: چی؟ تهیونگ: دریاجین: چرا؟ تهیونگ: هم دلبازه هم رمانتیکه هم

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

قبل از جواب دادن به سوالش یونگی گفت: ع تهیونگ اومد
تهیونگ جلوتر اومد و سینی غذاش رو گذاشت روی میز بعد گفت: میریم دریا
همه: چی؟
تهیونگ: دریا
جین: چرا؟
تهیونگ: هم دلبازه هم رمانتیکه هم...
نامجون وسط حرفش: هم جونگکوک دلش میخواد
تهیونگ کمی خشکش زد و بعد با خنده ای که کنترلش میکرد گفت: نه واقعا اون دلش نمیخواست
یونگی با خنده: برو بچه ما بزرگت کردیم
تهیونگ با خنده: نه واقعا اشتباه متوجه شدین
جین: حالا یونگی پایین بود ما که داشتیم میومدیم دیدیم از تو اتاق تو اومد بیرون
تهیونگ: اوکی اره اومد ولی...
نامجون وسط حرفش: دیدین دیدین آقا گفته بریم دریا
تهیونگ با خنده گفت: نه بابا اون نگفت، اون...
جین وسط حرفش: اون فقط پیشنهاد داد...
یونگی: و چه پیشنهادی جذاب تر از پیشنهاد جونگکوک؟!!!
تهیونگ: بابا بزارین حرف بزنم...
نامجون با شیطنت: دیگه چی میخوای بگی؟ تصمیمی که خیلی وقته گرفته شده رو با یه پیشنهاد تازه وارد عوض کردی
تهیونگ با لبخند کنترل شده: اینطور نیست صبرکنین..
جین وسط حرفش: کاملا هم همینطوره اصلا حالا که اینطور شد
رو به نامجون کرد و گفت: عشقم همون استخر میریم
نامجون با خنده: هر چی عشقم بگه
تهیونگ دست رو  دهنش گذاشت و خندید و گفت: دیوانه ها پیشنهاد خودمه
جیهوپ: ولی بچها دریا خیلی باحال میشه ها بزرگم هست کسیم گیر نمیده خودمونیم هر چه قدر خواستیم میتونیم شنا کنیم...

فیک: جونگکوکDonde viven las historias. Descúbrelo ahora