پارت هشتاد و چهارم

22 5 0
                                    

_ع یه اتاق عکس فوری دیگه هم اینجاست ته تهتهیونگ خندید و گفت: اونیکی که گوشه هتله کیفیتش بهتره کوکی بیا بریم دور بزنیم میریم هتل عکس میگیریم جونگکوک: حالا اینو هم امتحان کنیم چی میشه؟! تهیونگ با دیدن ذوق جونگکوک لبخندی زد و گفت: باشه

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

_ع یه اتاق عکس فوری دیگه هم اینجاست ته ته
تهیونگ خندید و گفت: اونیکی که گوشه هتله کیفیتش بهتره کوکی بیا بریم دور بزنیم میریم هتل عکس میگیریم
جونگکوک: حالا اینو هم امتحان کنیم چی میشه؟!
تهیونگ با دیدن ذوق جونگکوک لبخندی زد و گفت: باشه....
اتاقک های عکسهای فوری یکی پس از دیگری دچار صف های زیادی میشدند، تهیونگ و جونگکوک پس از چند لحظه وارد اتاقک شدند، جونگکوک گفت: شانس اوردیم زود اومدیم وگرنه الان باید تو صف بودیم
تهیونگ: آره بیا بشین
جونگکوک: دوتا صندلی نداره؟!
تهیونگ: کوکی جان ماهیت اتاق های عکس فوری برای زوجینه نه برای مجردا البته بعضی وقتا مجردا هم عکس میگیرن
جونگکوک: عجب نمیدونستم
تهیونگ: الان فهمیدی؟! بیا بشین رو پام
جونگکوک: رو پات؟!
تهیونگ با اینکه کمی از تردید جونگکوک حرص خورد اما گفت: میخوای برم بیرون عکس بگیری؟!
جونگکوک فورا روی پاش نشست و بعد بدون هیچ حرفی لبهاش رو روی لبهای تهیونگ قفل کرد، صدای چیلیک چیلیک عکس فوری پشت هم میومد و با صدای بوسه قاطی شده بود، مسئول اتاقک عکس فوری در زد و گفت: عکس گرفتن تموم شد بیایید بیرون
با صدای مسئول به خودشون اومدند و بعد از کمی فاصله گرفتن زدن زیر خنده.....

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

همه توی غذا خوری جمع شدند، جین با خمیازه های پی در پی ای که میکشید به جیهوپ گفت: چرا دیر کردن؟! جیهوپ: کیا؟! جین: نامجون و یونگی دیگه فکر کردی کیا رو میگم؟! جیهوپ: آهان نه فکر کردم تهیونگ و کوک رو میگیجین: نه میدونستم میرن بیرون جیهوپ به پله نگاهی...

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

همه توی غذا خوری جمع شدند، جین با خمیازه های پی در پی ای که میکشید به جیهوپ گفت: چرا دیر کردن؟!
جیهوپ: کیا؟!
جین: نامجون و یونگی دیگه فکر کردی کیا رو میگم؟!
جیهوپ: آهان نه فکر کردم تهیونگ و کوک رو میگی
جین: نه میدونستم میرن بیرون
جیهوپ به پله نگاهی کرد و گفت: اوناهاش اومدن
بعد براشون دست تکون داد، یونگی در حالی که پایین میومد نگاهی به جیهوپ کرد و در گوش نامجون گفت: اگر دعوا کنم به خاطر جیمین جیهوپ ناراحت میشه
نامجون: اون با من
یونگی: ولی آخه

فیک: جونگکوکOnde histórias criam vida. Descubra agora