_چش شده؟!
+نمیدونم
_جین حرف بزن عزیزم
جین با گریه شدیدی گفت: از دهنم در رفت نامی به خدا نمیخواستم بهش بگم
نامجون: برو یونگی رو صدا کن
جین: نه من نمیرم
نامجون: جین!!
جین در حالی که پنیک اتک داشت گفت: من نمیتونم من نمیرم
نامجون با نگرانی شونه ش رو گرفت و گفت: جین!
جین: من نه من نمیرم
نامجون: یه لحظه صبر کن دارم میام
بعد سمت اتاق یونگی رفت و در زد، یونگی از حالت در زدن نامجون گفت: چته؟!
نامجون: بدو بیا جیهوپ حالش بد شده
یونگی: چی؟!
بعد هر دو به سمت اتاق جیهوپ رفتند، یونگی گفت: چش شده؟!
نامجون کنار جین رفت و به یونگی گفت: بیدارش کن
یونگی با نوازش پیشانی و مچ دست جیهوپ سعی کرد بیدارش کنه، جیهوپ کمی تکون خورد و بعد چشماشو باز کرد، یونگی نگاهش کرد و گفت: حالت خوبه؟!
جیهوپ کمی بی حال گفت: من چمه؟!
جین جلوی دهنش رو گرفت و با گریه به یونگی نگاه کرد، جیهوپ دوباره پرسید: من چمه؟!
یونگی با نگاهی که بین جین و نامجون جا به جا میکرد پرسید: ینی چی چته؟! فشارت افتاده مثل همیشه گفته بودم که....
وسط حرفش جیهوپ گفت: دروغ نگو، یونگی حرف بزن
یونگی بلندش کرد و جیهوپ گفت: بگو مریضیم چیه؟!
یونگی: مریضیه چی؟!
جیهوپ: انکار فایده نداره جین گفت
یونگی با حرص به جین نگاه کرد و نامجون توی بغلش صورت جین رو پنهان کرد، یونگی به جیهوپ گفت: چیز خاصی نیست خب، ببین واقعا چیز خاصی نیست
جیهوپ با داد: بگو چمه یونگی!!!
أنت تقرأ
فیک: جونگکوک
أدب الهواةاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...