_خب من چیکار کنم؟!
+فقط دهنتو ببند باک
باک: یواین گوش کن ببین اگر واقعا کمک دانگ رو میخوای باید به حرفش گوش بدی
یواین با حرص: ای خدا ینی رسیدم به جایی که باید باج بدم
باک: چیکار کنم الان؟!
یواین: برو گوشی رو بده بهش
باک: اوکی صبر کن
یواین: منتظرم
باک دوباره به سمت دانگ رفت، دانگ خواست حرفی بزنه اما باک فورا گوشی رو سمتش گرفت و گفت: یواین، با تو کار داره
دانگ با کمی تردید و تفکر گوشی رو گرفت و جواب داد: بله؟!
یواین نفرت خودش رو کنترل کرد و گفت: هه صدات تغییر نکرده
دانگ: ولی صدای تو داغونه
یواین با نفرتی که تو چهره ش داشت نفس عمیقی کشید و گفت: زمونه س دیگه
دانگ: زمونه؟! یا کارما؟!
یواین: هر چی میخوای اسمشو بزار
دانگ: چی میخوای؟!
یواین: اول تو بگو، تو گفتی بهم خبر بدن
دانگ: من حقمو میخوام
یواین سکوت کرد و چند لحظه بعد دانگ گفت: هر کاری که تو میخوای بعد از گرفتن حق من از سهم طلاها انجام میشه و مطمئن باش انجام میشه ولی اگر سهمم و ندی...
وسط حرفش یواین گفت: میدم باک یکباره کل سهمتو میدم
دانگ: به نظر کار مهمی داری!
یواین: چطور؟!
دانگ: تو الکی پول به کسی نمیدی
یواین: راست میگی ولی اینبار انقدر مهمه کارم که علاوه بر حقت یه پول اضافه برای انجام کار داری
دانگ: خوبه فکر میکنم دوباره قراره همکار بشیم
یواین: امیدوارم
دانگ: بعد از اینکه حقمو گرفتم باهم صحبت میکنیم
یواین: اوکی....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
KAMU SEDANG MEMBACA
فیک: جونگکوک
Fiksi Penggemarاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...