پارت نود و سوم

21 6 5
                                    

کم کم زندگی تلخش رو داشت آغاز میکرد،صبح فردا برای صبحانه همه وارد سالن شدند و جونگکوک روی میز تک نفره کنار پله نشست،جیهوپ با دیدنش گفت: کی فکرشو میکرد یه روزی خودش بره اونجا بشینه!نامجون با احساس تاسفی که داشت گفت: اونم بالاخره برمیگرده پیشمون تهی...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کم کم زندگی تلخش رو داشت آغاز میکرد،صبح فردا برای صبحانه همه وارد سالن شدند و جونگکوک روی میز تک نفره کنار پله نشست،جیهوپ با دیدنش گفت: کی فکرشو میکرد یه روزی خودش بره اونجا بشینه!
نامجون با احساس تاسفی که داشت گفت: اونم بالاخره برمیگرده پیشمون
تهیونگ با حرص و جدی: نه نامجون برگشتنی در کار نیست

کم کم زندگی تلخش رو داشت آغاز میکرد،صبح فردا برای صبحانه همه وارد سالن شدند و جونگکوک روی میز تک نفره کنار پله نشست،جیهوپ با دیدنش گفت: کی فکرشو میکرد یه روزی خودش بره اونجا بشینه!نامجون با احساس تاسفی که داشت گفت: اونم بالاخره برمیگرده پیشمون تهی...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جیمین: ته ته تو چته همین چند روز پیش که دوسش داشتی
تهیونگ خنده هیستریکی زد و گفت: یه جوری رفتار میکنی انگار خبرنداری
جیمین:خبر دارم ولی تغییر ۱۸٠ درجه ای تو بیشتر منو متعجب میکنه!!!
تهیونگ: من به حقم پس تعجب نکن
یونگی یک قاشق از سوپ سبزیجاتش رو خورد گفت:ازش بدت میاد؟!

تهیونگ جوابی نداد و یونگی گفت:نشنیدم!تهیونگ (کلافه):یونگییونگی:ازش بدت میادتهیونگ (با حرص):آره حالا راحت شدی؟!یونگی:به خاطر چی؟!به خاطر متفاوت بودنش؟!یا پنهون کردن تفاوتش؟!جیمین:چه فرقی دارهیونگی:فرق داره عزیزم تهیونگ با چهره ای که حرص توش موج میز...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ جوابی نداد و یونگی گفت:نشنیدم!
تهیونگ (کلافه):یونگی
یونگی:ازش بدت میاد
تهیونگ (با حرص):آره حالا راحت شدی؟!
یونگی:به خاطر چی؟!به خاطر متفاوت بودنش؟!یا پنهون کردن تفاوتش؟!
جیمین:چه فرقی داره
یونگی:فرق داره عزیزم
تهیونگ با چهره ای که حرص توش موج میزد گفت:به خاطر اینکه ازم سواستفاده کرد....
جین:بیخیال این رفتارت دیگه زیادیه بدبخت چه سواستفاده ای کنه بهش نمیاد اصلا
تهیونگ:هه منم گول ظاهرش و خوردم
جیهوپ:بیخیال ته ته اون فقط ازت پنهون کرده این کجاش سواستفاده ست؟!
تهیونگ با چشمانی پر میشد گفت:من عاشقش شدم میفهمی،فکر کردم دوس داشتنش خیلی خوبه،فکر کردم این همون کسیه که میتونم ازش برای بابام تعریف کنم و بگم همجنسگراها همینقدر فرشته ان ولی چیشد؟!ناامیدم کرد....
نامجون:خیل خب آروم باش

فیک: جونگکوکWhere stories live. Discover now