جواب با شک و تردید دوستش اعصابش و بهم ریخته بود و از طرفی باور نداشت پسری که امروز صبح با کاسه سوپ اشک میریخت بتونه قصد جون کسی رو بکنه برای همین گفت: واقعا مرده مطمئنی؟!
_میگم که اینطور میگن نم آن
نم آن با حرص: ینی چی اینطور میگن پس مطمئن نیستی آیو!!
آیو: ببین چندتا دختر که تو اکیپشون هست لیومی رو میشناسی دوست دختر یواین...
نم آن: آره
آیو: اون گفت گریه میکرد میگفت کف و خون بالا آورده البته من که ندیدم ولی اون گفت رفتم بالا سرش دکتر هم اومده دیدتش گفته علایم حیاتی نداره
نم آن با شنیدن این حرفها با حس بد و تلخ و شوکه ای که داشت روی تخت نشست، آیو گفت: ساکتو حاضر کردی؟
نم آن منگ گفت: چی؟ ساک؟
آیو: آره دیگه همه طبقه پایینن
نم آن: آهان تو برو من میام
آیو: باشه بیایی حتما
نم آن: باشه
آیو رفت و نم آن رو با فکر و خیالاتش تنها گذاشت.....ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_تیرمون به سنگ خورد
+چرا؟
_میگه یه خونه مونده که ۶ تا اتاق داره
*ای بابا خب میگفتی ما هفت نفریم
_خب گفتم دیگه جیهوپ منتها گفت خونه ای که هفتا اتاق داره پس فردا خالی میشه
+دقیقا وقتی که برمیگردیم
_خب حالا چیکار کنم بگیرم؟
+نگیری که پر میشه، بگیر
جیهوپ: بابا ما ۷ نفریم یونگی تو خودت قبول میکنی رو کاناپه بخوابی؟ هی میگی بگیر
یونگی: خب چیکار کنیم اینطوری میمونیم بیرون هوا هم که داره سرد میشه کم کم ممکنه شبا سرد باشه!!!!
_بگیر
همه به سمت صدایی که از پشت سرشون میومد برگشتن و یونگی گفت: چی؟
_گفتم بگیر
نامجون: چون تهیونگ میگه نمیگیرم بی خود سفر استخرمونم کنسل کرد
تهیونگ: ای بابا
جیهوپ: باشه میگیریم ولی تو روی کاناپه میخوابی یا تو یا یونگی که گفتین بگیره
تهیونگ: کسی رو کاناپه نمیخوابه یونگی و جیمین که باهم میخوابن
با این حرف جیمین و یونگی بهم نگاه کردند، تهیونگ ادامه داد: جین و نامجونم باهم میخوابن میمونه یدونه
جیهوپ با شیطنت: ع فقط یدونه من؟!
تهیونگ با لبخندی که به زور محوش میکرد گفت: آ آ،،، آره
جین خندید و یونگی گفت: اونطور که معلومه دو تا اتاق اضافه داریم
تهیونگ با خجالت دستش رو جلو صورتش گرفت و خندید، جونگکوک به تهیونگ نگاه کرد و آروم آروم بهش نزدیک شد، بعد ضربه آرومی به باسنش زد و خندید،نامجون گفت:ای بابا وسایلا رو بچینید
جونگکوک با لبخند گفت:ولی دوتا اتاق نمیمونه ها میشه یدونه
جین:نه دیگه تو و تهیونگم باهم میخوابید
ESTÁS LEYENDO
فیک: جونگکوک
Fanficاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...