با اینکه کنار نقطه امنش بود اما باز هم از رفتن به این سفر استرس داشت برای همین گفت:
میگم ته ته فکر نمیکنی یکم دیر راه افتادیم؟!
تهیونگ: چرا انقدر نگرانی جونگکوک؟!
جونگکوک: نه آخه شبه فردا هم عیده همه هتلا رو میگیرن
تهیونگ: من قبلا رزرو کردم خیالت راحت
جونگکوک: قبلا ینی کی؟!
تهیونگ: ینی از دو روز قبل
جونگکوک: دیوونه ای؟! برای چی یه همچین کاری کردی شاید اصلا نمیشد بیاییم؟!
تهیونگ: اگه نمیشد خب کنسلش میکردم
جونگکوک با تعجب بهش نگاه کرد و تهیونگ با قیافه شیطنت آمیزی گفت: بهش فکر نکن حالا که شده
جونگکوک خندید و تهیونگ دست به چونه ش زد و راننده گفت: رسیدیم هتل لین همینجاست
تهیونگ: ممنون
جونگکوک به هتل نگاهی کرد و در حالی که پیاده میشد گفت: وای خدای من عجب هتل خفنیه
تهیونگ لبخندی زد و گفت: ساکتو بگیر
جونگکوک ساک رو گرفت و در حالی که از نمای بیرون هتل همچنان تعریف میکرد به همراه تهیونگ وارد شد....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_نمیفهمم چرا اون پسر برات مهمه؟!
+پسره برام مهم نیست یونی هدفم برام مهمه
_اسم من یونجونه نه یونی خوبه بهت بگم دا
دانگ خندید و گفت: حالا چرا انقدر حساسی؟!
یونجون خنده ش رو کنترل کرد و گفت: خب حالا ازم چی میخوای؟!
دانگ: ازت میخوام کارای یواین رو بهم گزارش کنی و کاری که اون ازت خواسته رو به صورت ظاهری انجام بدی
یونجون: ینی چی ظاهری؟!
دانگ: ینی جلوش با جیمین بد رفتار کنی ولی درواقع به جیمین کاری نداشته باشی ینی صدمه بهش نزنی
یونجون: بعد انتظار داری باور کنم جیمین برات مهم نیست
دانگ: مهم نیست باورکن
یونجون: خب چرا میگی بهش آسیب نزن من اونو میزنم تو هم کارتو انجام میدی
دانگ: چون نمیخوام کاری که یواین بهت گفته رو انجام بدی فهمیدی؟!
یونجون: نه واقعا الان آچمزم
دانگ: بیخیال کاری که بهت گفتم و بکن کاریت نباشه بعدشم باید برم پیش یونگی
یونجون: پیش کی؟!
دانگ: هیچی بیخیال
بعد گفت: ببینم تو اگه به مشکلی با یواین بربخوری میتونی ثابت کنی که یواین گفته واسه جیمین قلدری کنی؟!
VOCÊ ESTÁ LENDO
فیک: جونگکوک
Fanficاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...