پارت هشتادم

33 8 3
                                    

با اینکه کنار نقطه امنش بود اما باز هم از رفتن به این سفر استرس داشت برای همین گفت: میگم ته ته فکر نمیکنی یکم دیر راه افتادیم؟! تهیونگ: چرا انقدر نگرانی جونگکوک؟! جونگکوک: نه آخه شبه فردا هم عیده همه هتلا رو میگیرنتهیونگ: من قبلا رزرو کردم خیالت ر...

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.


با اینکه کنار نقطه امنش بود اما باز هم از رفتن به این سفر استرس داشت برای همین گفت:
میگم ته ته فکر نمیکنی یکم دیر راه افتادیم؟!
تهیونگ: چرا انقدر نگرانی جونگکوک؟!
جونگکوک: نه آخه شبه فردا هم عیده همه هتلا رو میگیرن
تهیونگ: من قبلا رزرو کردم خیالت راحت
جونگکوک: قبلا ینی کی؟!
تهیونگ: ینی از دو روز قبل
جونگکوک: دیوونه ای؟! برای چی یه همچین کاری کردی شاید اصلا نمیشد بیاییم؟!
تهیونگ: اگه نمیشد خب کنسلش میکردم
جونگکوک با تعجب بهش نگاه کرد و تهیونگ با قیافه شیطنت آمیزی گفت: بهش فکر نکن حالا که شده
جونگکوک خندید و تهیونگ دست به چونه ش زد و راننده گفت: رسیدیم هتل لین همینجاست
تهیونگ: ممنون
جونگکوک به هتل نگاهی کرد و در حالی که پیاده میشد گفت: وای خدای من عجب هتل خفنیه
تهیونگ لبخندی زد و گفت: ساکتو بگیر
جونگکوک ساک رو گرفت و در حالی که از نمای بیرون هتل همچنان تعریف میکرد به همراه تهیونگ وارد شد....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

_نمیفهمم چرا اون پسر برات مهمه؟! +پسره برام مهم نیست یونی هدفم برام مهمه_اسم من یونجونه نه یونی خوبه بهت بگم دادانگ خندید و گفت: حالا چرا انقدر حساسی؟! یونجون خنده ش رو کنترل کرد و گفت: خب حالا ازم چی میخوای؟! دانگ: ازت میخوام کارای یواین رو بهم گ...

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

_نمیفهمم چرا اون پسر برات مهمه؟!
+پسره برام مهم نیست یونی هدفم برام مهمه
_اسم من یونجونه نه یونی خوبه بهت بگم دا
دانگ خندید و گفت: حالا چرا انقدر حساسی؟!
یونجون خنده ش رو کنترل کرد و گفت: خب حالا ازم چی میخوای؟!
دانگ: ازت میخوام کارای یواین رو بهم گزارش کنی و کاری که اون ازت خواسته رو به صورت ظاهری انجام بدی
یونجون: ینی چی ظاهری؟!
دانگ: ینی جلوش با جیمین بد رفتار کنی ولی درواقع به جیمین کاری نداشته باشی ینی صدمه بهش نزنی
یونجون: بعد انتظار داری باور کنم جیمین برات مهم نیست
دانگ: مهم نیست باورکن
یونجون: خب چرا میگی بهش آسیب نزن من اونو میزنم تو هم کارتو انجام میدی
دانگ: چون نمیخوام کاری که یواین بهت گفته رو انجام بدی فهمیدی؟!
یونجون: نه واقعا الان آچمزم
دانگ: بیخیال کاری که بهت گفتم و بکن کاریت نباشه بعدشم باید برم پیش یونگی
یونجون: پیش کی؟!
دانگ: هیچی بیخیال
بعد گفت: ببینم تو اگه به مشکلی با یواین بربخوری میتونی ثابت کنی که یواین گفته واسه جیمین قلدری کنی؟!

فیک: جونگکوکOnde histórias criam vida. Descubra agora