_وای ایو بالاخره باهاش حرف زدم
آیو: با کی؟!
_با جیهوپ
آیو (باهیجان): خب بگو چیشد
_خیلی هیجان انگیز بود
اینبار آیو اخمی کرد و گفت: نم آن به خدا هی بگی خوب بود بعد قضیه رو نگی من میدونم و تو
بعد با لبخند گفت: این گلا رو ببین چقدر قشنگه!!!
نم آن: اون بهم داد
آیو(با حرص ساختگی): بگو دیگه
نم آن: باشه باشه امروز صبحونه رو باهاش خوردم توی حیاط
آیو: پشمام چطوری اجازه دادن؟!
نم آن( با ذوق): آقامون پیچوندنش حرفه ایه خلاصه خوردیم صبحونه رو بعد گفت اگه مشکلی نداشتم قرار بعدی بیرون از دانشگاه باشه
آیو: خوبه حالا رفتارش چجوریه
نم آن(با ذوق): وای انقدر کیوته که نگم برات
بعد اشاره به گلها کرد و گفت: یه جعبه پر از گل رز بهم هدیه داد و همش کیوت حرف میزد
آیو: سلیقه ش تو گل که عالیه
نم آن: آهان منظور
آیو خندید و بعد به گل کمی دقت کرد و گفت: اون کارت پستال و خودش نوشته؟!
نم آن: آره ببین بالاش نوشته با احترام البته خودش گفت فعلا با احترام تا دفعه بعد نگارشش رو تغییر بده
آیو: خدا شانس بده مال ما که گی از اب در اومد
نم آن خندید و گفت: وای یادم ننداز چهره ت دیدنی بود وقتی سلوی بهت گفت...
آیو: مرض نخند...
نم آن همچنان میخندید....ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از بحثهای فراوان جیمین تصمیم گرفت با جونگکوک برای عوض کردن اتاقش صحبت کنه، با اینکه دو دل بود اما در زد و بعد از باز شدن در وارد شد، جونگکوک لبخندی زد و گفت: سلام خوبی
جیمین خیلی سرد گفت: سلام
جونگکوک خنده ش رو محو کرد و گفت: کارم داشتی؟!
جیمین: آره راستش راجع به تهیونگه
جونگکوک: اهمم میشنوم
با اینکه گذرا گفت ولی واقعا دلش میخواست بشنوه، دلش میخواست از بهترین فرد روزهای سخت زندگیش خبر خوبی بشنوه...
جیمین به این انتظار پایان داد و گفت: ببین کوکی من و بچها میدونیم که شما دوتا یه داستانایی باهم داشتین و خب اینجور حرف نزدنتون یکم رو مخ بود...
جونگکوک خواست نزدیکش بشه که جیمین فورا عقب رفت، جونگکوک بغضش رو کنترل کرد و گفت: مثل اینکه میدونی دلیل جداییمون چیه...
جیمین: اهمم
جونگکوک نفس عمیقی کشید تا جلوی خیس شدن اشکهاش رو بگیره، بعد گفت: میشه بگی چیکارم داری؟!
جیمین: ببین کوک ما ینی،، ما نه تهیونگ میخواد که یکم از هم دورتر باشید تا بتونه تصمیم بگیره
جونگکوک: تصمیم برای چی؟!
ESTÁS LEYENDO
فیک: جونگکوک
Fanficاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...