_ازش بعید بود
+از کی؟!
_از اون پسره که یه روز کراشم بود
+یونگی رو میگی؟!
_اهمم
+چی ازش بعید بود
_اه نم آن توهم با این سوالاتت دفاع کردن از جیمین رو میگم دیگه
نم آن (با کمی تعجب): آیو خب سر بسته حرف میزنی بعدشم اونا دوست همن
آیو شونه بالا انداخت و نم آن متفکرانه گفت: میگم برات عجیب نبود که مراقبا هیچکدوم نبودن؟!
آیو: شایدم چون عید بوده نبودن
نم آن: نه عیدای دیگه هم تو این خوابگاه بودیم تو اونیکی عیدا بودن
آیو: اونو دیگه نمیدونم ولی میدونم این سنتیه خیلیا میرن پیش خانوادشون
نم آن: خیلیا هم نمیرن
آیو: درست مثل من و تو
نم آن خندید و گفت: من و تو که هیچ عیدی رو نمیریم
آیو لبخندی زد و کمی صداش رو بلند کرد و با آواز گفت: دو نفر از سفر فرارین دو نفر از سفر فرارین یوهوووو
نم آن همچنان که میخندید به سمتش رفت و در حالی که سعی میکرد جلوی دهنش رو بگیره گفت: ساکت باش الان یکی میاد
آیو ادامه داد: دو نفر از سفر فرارین...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_وای خیلی خوب بود
+تو همش تیشرت منو گرفته بودی اصلا نمیتونستم تمرکز کنم
_خوبه حالا کوکی انگار موتورسواری حرفه ای بود
جونگکوک خندید و گفت: دیوونه نزدیک بود بیفتیم
_حالا ولش کن بیا بریم خونه خیلی عرق کردم
جونگکوک: وایسا ندو ته ته
تهیونگ دویید و جونگکوک گفت: وایستا خسته شدم
تهیونگ میخندید و به سمت هتل میدویید پس از چند لحظه با فاصله ای کم از هم به هتل رسیدند و مستقیم به سمت اتاقشون رفتند، تهیونگ تا در اتاق رو باز کرد گفت: من میرم حموم حوله رو واسم بیار
جونگکوک: من سفارش میدم یه میان وعده بخوریم
تهیونگ از توی حموم گفت: واسه من رامیون بگیر
جونگکوک: اوکی
بعد تماس گرفت و گفت: الو درخواست غذا داشتم برای اتاق 201
VOCÊ ESTÁ LENDO
فیک: جونگکوک
Fanficاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...