پارت هفتاد و چهارم

36 8 4
                                    

تمامی کلاس ها طبق برنامه برگزار میشدند و برخی کلاس ها زودتر از سایر کلاسها تعطیل میشدند بنابراین آیو زودتر از نم آن از کلاس بیرون اومد و به سمت آشپزخونه رفت تا برای خودش و نم آن غذای دلخواهش که ترکیبی از مرغ پرتقالی و رامن تند بود سفارش بده، کمی ب...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تمامی کلاس ها طبق برنامه برگزار میشدند و برخی کلاس ها زودتر از سایر کلاسها تعطیل میشدند بنابراین آیو زودتر از نم آن از کلاس بیرون اومد و به سمت آشپزخونه رفت تا برای خودش و نم آن غذای دلخواهش که ترکیبی از مرغ پرتقالی و رامن تند بود سفارش بده، کمی بعد بادیدن نم آن دست تکون داد و نم ان به سمتش رفت و گفت: چرا نشستی؟!  فاکتور غذا نمیگیری؟!
آیو: نه سفارش دادم فردا عید بوداست سفارشا قبول میشه
نم ان: یادم رفته بود
آیو با دیدن جیهوپ گفت: اه همون پسره
نم آن: آیو بیخیال ما قبلا صحبت کردیم
آیو: تو صحبت کردی نه من
نم آن: ای بابا تو به اون چیکار داری؟!
آیو با حرص گفت: به خدا بفهمم باهاش رل زدی دیگه باهات حرف نمیزنم
نم آن: ینی چی؟!
آیو: ینی چی نداره مگه ندیدی با دوستش چیکار کرد!
نم آن: آیوجان اول دوستش مقصره
آیو: حالا هرچی
وسط حرف هاشون غذاها سر رسید و نم آن با دیدن مرغ پرتقالی با هیجان گفت: وای خدایا مرغ پرتقالی!
آیو: میدونستم دوسش داری
نم آن: کیه که دوس نداشته باشه

تمامی کلاس ها طبق برنامه برگزار میشدند و برخی کلاس ها زودتر از سایر کلاسها تعطیل میشدند بنابراین آیو زودتر از نم آن از کلاس بیرون اومد و به سمت آشپزخونه رفت تا برای خودش و نم آن غذای دلخواهش که ترکیبی از مرغ پرتقالی و رامن تند بود سفارش بده، کمی ب...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با غذا خوردنهای هیجان انگیز نم ان، توجه جین بهش جلب شد و گفت: اون داره چی میخوره؟!
نامجون نگاهی به نم آن انداخت و گفت: مرغ پرتقالی
جین: مگه میدن؟!
یونگی که نگاهش بین جیمین و جین جا به جا میشه بی حوصله گفت: آره فردا عید بوداست سفارش قبول میکنن
جیهوپ با کمی هیجان گفت: من میرم سفارش بدم
اما به جای رفتن به آشپزخانه به سمت میز آیو و نم آن رفت، جین گفت: وا چرا رفت سمت میز اونا، اونا مگه آشپزن؟!
نامجون با لبخند: باب آشنایی و این حرفا
جین: اوه

فیک: جونگکوکWhere stories live. Discover now