_پسر ازت توقع نداشتم بهش گفتی با همی وجود نداره؟
+اعصابمو خورد کرد چیکار کنم؟
_ببین نامی صدبار گفتم تو عصبانیت خودتونو کنترل کنید اون وقت تو میری اشتباه جین رو انجام میدی
نامجون: کنترلمو از دست دادم ولی توهم که دیدی چیکار کرد؟! سر سوجون هم جین بودکه تند عمل کرد و ما ۱۰ روز جیهوپ و از اکیپ انداختیم بیرون....
_میدونم اون یکم کنترلش واز دست داد ولی خودتم الان گفتی کنترلت و از دست دادی ببین بعضی وقتا پیش میاد باید درکش کنی پس لطفا دیگه ادامه نده....
نامجون: ولی یونگی....
یونگی: بیخیال دیگه جین گریه ش گرفت
نامجون با ناباوری گفت: گریه؟!
یونگی: بله
بعد به نقطه ای اشاره کرد و گفت: ببین دارن میان همینجا بحث و تموم کنید...
بچها به یونگی و نامجون نزدیک شدند و جیمین گفت: خب حالا....
اما وسط حرفش نامجون بلند شد و جین رو بغل کرد و گفت: متاسفم من نمیدونستم گریه کردی...
جین با بغض گفت: دیگه نگو باهمی وجود نداره...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وارد اتاقش شد، به اطراف نگاه کرد، اتاقش عوض شده بود؟ نه اتاق همون اتاق بزرگترین دانشگاه/خوابگاه سئول بود، اما اینبار بعد از وارد شدنش به اتاقش لبخند میزد، انگار دوران سیاهی رو پشت سرگذاشته بود، انگار اتاقش رو یه رنگ دیگه ای میدید، درسته هنوز نگرانی های خودش رو داشت اما اینبار برای اولین بار حس خوبی توی قلبش جریان داشت، روی تختش نشست و دفترخاطراتش رو برداشت، با حال قشنگی که داشت شروع به نوشتن کرد:
سلام مادربزرگ، راستش امروز هم کلاس برگذار نشد با برگذار نشدنش اینطور فکر میکردم که شاید امروز کسل کننده باشه اما یه اتفاقی افتاد، راستش یکم خجالت میکشم بهت بگم ولی انگار قلبم تکون خورد، نمیتونم اسمشو بهت بگم راستش خودت که همه جا هستی میدونی اسمشو ولی فعلا برات نمینویسم اما اینو بدون اون یه گوله آتیشه، خیلی شیرینه، اصلا همه چی تمومه، اما...
هی خدا هنوزم این فکرا بیچارم کرده از قرصام فقط یه نصفه مونده، دیشب آخریشو نصف کردم که امشب واسم یه قرص دیکه بمونه، متاسفانه این آخریشه، خودت میدونی اگر نخورمش چه بلایی سرم میاد، برام دعا کن....
VOUS LISEZ
فیک: جونگکوک
Fanfictionاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...