_آقای دکتر وضعیتش چطوره؟
+فعلا که خوابه چیزی معلوم نیست باید بیدار بشه
_خوابه یا بیهوشه
+خوابه، ببینید دارویی که تو بدنش پیدا شده داروی بیهوشی نیست در واقع یه خواب اوره عمیقه
_خب حالا چی میشه؟
+همراه موندن تو بیمارستان چیزی رو حل نمیکنه شما تشریف ببرید خونه اگر پسرتون بیدارشد بهتون خبر میدیم
_ولی من میخوام بمونم
+میتونید بمونید ولی واقعا فایده ای نداره فقط خودتون خسته میشید با اجازه....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_الو
+ع سلام خوبین؟!
_سلام شما؟
+ع من آیو هستم آیو جی اون
_خوشبختم با من کاری دارید؟
آیو: شما ع میخواستم بدونم اسم کاملتون رو که یه وقت اشتباه زنگ نزده باشم چون دوستم باهاتون کار داشت
_دوستتون کیه؟
آیو: نم آن جو
_نمیشناسم
آیو: شاید حالا خودتونو معرفی کنید ما بشناسیم
_اسمم پارک جیمین هستش
آیو به نم آن نگاه کرد و تایید کرد و بعد گوشی رو بهش داد، نم آن با استرس آب دهانش رو قورت داد و گفت: سلام
جیمین: سلام با من کاری داشتی؟
نم آن با استرس: ع میخواستم راجع به چیز...
جیمین: راجع به....
وسط حرفش نامجون از پله ها پایین اومد و گفت: نمیایی غذا؟جیمین که مشغول حرف زدن بود با اشاره دست نامجون رو ساکت کرد، نامجون سر تکون داد و به سمت دستشویی رفت، جیمین گفت: میشه بگید راجع به چی؟
آیو به نم آن آروم گفت: بگو دیگه الان فکر میکنه مزاحمیم قطع میکنه....
نم آن گفت: باشه وایستا
بعد ادامه داد: اقای پارک میخواستم راجع به ماجرای صبح حرف بزنم
جیمین: ماجرای صبح؟! چه ماجرایی؟!
نم آن: همون کاسه سوپ
رنگ جیمین پرید و گفت: کاسه،،، سوپ
نم ٱن: بله همون کاسه سوپی که گذاشتین روی میز گلدون
نامجون دستاشو شست و به سمت خونه حرکت کرد اما با دیدن رنگ پریده جیمین آروم آروم بهش نزدیک شد و گفت: چیشده؟
جیمین به پرسش نامجون که کمی از فاصله داشت و هر لحظه نزدیکش میشد اهمیتی نداد و با صدای گرفته از استرس گفت: خب؟!
نم آن: اون سوپ و یواین خورده
جیمین سکوت کرد و نم آن ادامه داد: الانم با وضعیت وخیم بردنش بیمارستان
BINABASA MO ANG
فیک: جونگکوک
Fanfictionاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...