پارت پنجاه و دوم

65 7 3
                                    

_آقای دکتر وضعیتش چطوره؟
+فعلا که خوابه چیزی معلوم نیست باید بیدار بشه
_خوابه یا بیهوشه
+خوابه، ببینید دارویی که تو بدنش پیدا شده داروی بیهوشی نیست در واقع یه خواب اوره عمیقه
_خب حالا چی میشه؟
+همراه موندن تو بیمارستان چیزی رو حل نمیکنه شما تشریف ببرید خونه اگر پسرتون بیدارشد بهتون خبر میدیم
_ولی من میخوام بمونم
+میتونید بمونید ولی واقعا فایده ای نداره فقط خودتون خسته میشید با اجازه....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

_الو+ع سلام خوبین؟! _سلام شما؟ +ع من آیو هستم آیو جی اون_خوشبختم با من کاری دارید؟آیو: شما ع میخواستم بدونم اسم کاملتون رو که یه وقت اشتباه زنگ نزده باشم چون دوستم باهاتون کار داشت_دوستتون کیه؟ آیو: نم آن جو_نمیشناسمآیو: شاید حالا خودتونو معرفی کن...

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

_الو
+ع سلام خوبین؟!
_سلام شما؟
+ع من آیو هستم آیو جی اون
_خوشبختم با من کاری دارید؟
آیو: شما ع میخواستم بدونم اسم کاملتون رو که یه وقت اشتباه زنگ نزده باشم چون دوستم باهاتون کار داشت
_دوستتون کیه؟
آیو: نم آن جو
_نمیشناسم
آیو: شاید حالا خودتونو معرفی کنید ما بشناسیم
_اسمم پارک جیمین هستش
آیو به نم آن نگاه کرد و تایید کرد و بعد گوشی رو بهش داد، نم آن با استرس آب دهانش رو قورت داد و گفت: سلام
جیمین: سلام با من کاری داشتی؟
نم آن با استرس: ع میخواستم راجع به چیز...
جیمین: راجع به....
وسط حرفش نامجون از پله ها پایین اومد و گفت: نمیایی غذا؟

جیمین که مشغول حرف زدن بود با اشاره دست نامجون رو ساکت کرد، نامجون سر تکون داد و به سمت دستشویی رفت، جیمین گفت: میشه بگید راجع به چی؟ آیو به نم آن آروم گفت: بگو دیگه الان فکر میکنه مزاحمیم قطع میکنه

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

جیمین که مشغول حرف زدن بود با اشاره دست نامجون رو ساکت کرد، نامجون سر تکون داد و به سمت دستشویی رفت، جیمین گفت: میشه بگید راجع به چی؟
آیو به نم آن آروم گفت: بگو دیگه الان فکر میکنه مزاحمیم قطع میکنه....
نم آن گفت: باشه وایستا
بعد ادامه داد: اقای پارک میخواستم راجع به ماجرای صبح حرف بزنم
جیمین: ماجرای صبح؟! چه ماجرایی؟!
نم آن: همون کاسه سوپ
رنگ جیمین پرید و گفت: کاسه،،، سوپ
نم ٱن: بله همون کاسه سوپی که گذاشتین روی میز گلدون
نامجون دستاشو شست و به سمت خونه حرکت کرد اما با دیدن رنگ پریده جیمین آروم آروم بهش نزدیک شد و گفت: چیشده؟
جیمین به پرسش نامجون که کمی از فاصله داشت و هر لحظه نزدیکش میشد اهمیتی نداد و با صدای گرفته از استرس گفت: خب؟!
نم آن: اون سوپ و یواین خورده
جیمین سکوت کرد و نم آن ادامه داد: الانم با وضعیت وخیم بردنش بیمارستان

فیک: جونگکوکTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon