پارت هفتاد و یکم

33 8 3
                                    

_نم آن بیداری؟! نم آن کلافه گفت: وای آیو تو چته اول صبحیآیو: یه خبر دارم نم آن: اخبار رو هم انقدر زود نمیگنآیو: جیمین و بردننم آن با تعجب بلند شد و فورا نشست بعد با همون حالت ژولیده گفت: پلیساآیو: نه مراقبنم آن: چرا کجا بردن؟! آیو: از دانشجوها پرس...

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

_نم آن بیداری؟!
نم آن کلافه گفت: وای آیو تو چته اول صبحی
آیو: یه خبر دارم
نم آن: اخبار رو هم انقدر زود نمیگن
آیو: جیمین و بردن
نم آن با تعجب بلند شد و فورا نشست بعد با همون حالت ژولیده گفت: پلیسا
آیو: نه مراقب
نم آن: چرا کجا بردن؟!
آیو: از دانشجوها پرسیدم انگار اتاقش و عوض کرده
نم آن: آخه چرا؟!
آیو: نمیدونم شاید دوستاش باعث شدن
نم آن: بیخیال اونطور که من دوستاش و دیدم جونشون واسه هم در میره
آیو: خب شاید خود دانشگاه این تدبیر و دیده
نم آن: ینی کجا بردنش؟!
آیو: نمیدونم شاید یه اتاق دیگه شبونه بردنش انگار
نم آن: باید بفهمم
آیو با حرص: خدایا بهم صبر بده اخه چرا تو باید بفهمی؟!
نم آن: ع باز شد مثل مادربزرگا...
آیو: پاشو دیگه الان کلاسا شروع میشه
نم آن: خنگ خدا الان وقت صبحونه ست
آیو: همون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

_یواین؟! یواین: زهرمار اول صبح داد میزنه_پسره رو منتقل کردنیواین: کدوم پسره_یکی از اون ۷نفریواین بلند شد و نشست و گفت: باک عین آدم واضح بگوباک: جیمین و منتقل کردن فکر کنم منفی ۷ یواین: فکر کنی؟! باک: آره آخه شب منتقل شدهیواین: کی بهت خبر داد؟! باک...

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

_یواین؟!
یواین: زهرمار اول صبح داد میزنه
_پسره رو منتقل کردن
یواین: کدوم پسره
_یکی از اون ۷نفر
یواین بلند شد و نشست و گفت: باک عین آدم واضح بگو
باک: جیمین و منتقل کردن فکر کنم منفی ۷
یواین: فکر کنی؟!
باک: آره آخه شب منتقل شده
یواین: کی بهت خبر داد؟!
باک: سوبین گفت مثل اینکه جیمین و دیده که با مراقب از طبقه منفی ۷ داشته میومده بالا
یواین: سوبین که خودش تو طبقه ماست از کجا میدونه؟!
باک: دوستش اونجاست یونجون
یواین لبخند کریهی زد و گفت: معدن قلدرای کره
باک: حالا چی میشه؟!
یواین: من حساب جیمین و میرسم مفصل ولی بعدش دانگ باید حساب یونگی رو برسه
باک: چجوری میخوای حساب جیمین و برسی اون منفی ۷ رفته وتو اینجایی اجازه نداری بری اونجا
یواین با همون لبخند کریه گفت: با پول
باک: چی؟!
یواین: تو به این کارا کاری نداشته باش هر وقت بهت خبر دادم به دانگ بگو وارد عمل بشه هی فقط بهم بگو جیمین کدوم اتاق رفته
باک: باشه...

فیک: جونگکوکDonde viven las historias. Descúbrelo ahora