_نم آن بیداری؟!
نم آن کلافه گفت: وای آیو تو چته اول صبحی
آیو: یه خبر دارم
نم آن: اخبار رو هم انقدر زود نمیگن
آیو: جیمین و بردن
نم آن با تعجب بلند شد و فورا نشست بعد با همون حالت ژولیده گفت: پلیسا
آیو: نه مراقب
نم آن: چرا کجا بردن؟!
آیو: از دانشجوها پرسیدم انگار اتاقش و عوض کرده
نم آن: آخه چرا؟!
آیو: نمیدونم شاید دوستاش باعث شدن
نم آن: بیخیال اونطور که من دوستاش و دیدم جونشون واسه هم در میره
آیو: خب شاید خود دانشگاه این تدبیر و دیده
نم آن: ینی کجا بردنش؟!
آیو: نمیدونم شاید یه اتاق دیگه شبونه بردنش انگار
نم آن: باید بفهمم
آیو با حرص: خدایا بهم صبر بده اخه چرا تو باید بفهمی؟!
نم آن: ع باز شد مثل مادربزرگا...
آیو: پاشو دیگه الان کلاسا شروع میشه
نم آن: خنگ خدا الان وقت صبحونه ست
آیو: همونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_یواین؟!
یواین: زهرمار اول صبح داد میزنه
_پسره رو منتقل کردن
یواین: کدوم پسره
_یکی از اون ۷نفر
یواین بلند شد و نشست و گفت: باک عین آدم واضح بگو
باک: جیمین و منتقل کردن فکر کنم منفی ۷
یواین: فکر کنی؟!
باک: آره آخه شب منتقل شده
یواین: کی بهت خبر داد؟!
باک: سوبین گفت مثل اینکه جیمین و دیده که با مراقب از طبقه منفی ۷ داشته میومده بالا
یواین: سوبین که خودش تو طبقه ماست از کجا میدونه؟!
باک: دوستش اونجاست یونجون
یواین لبخند کریهی زد و گفت: معدن قلدرای کره
باک: حالا چی میشه؟!
یواین: من حساب جیمین و میرسم مفصل ولی بعدش دانگ باید حساب یونگی رو برسه
باک: چجوری میخوای حساب جیمین و برسی اون منفی ۷ رفته وتو اینجایی اجازه نداری بری اونجا
یواین با همون لبخند کریه گفت: با پول
باک: چی؟!
یواین: تو به این کارا کاری نداشته باش هر وقت بهت خبر دادم به دانگ بگو وارد عمل بشه هی فقط بهم بگو جیمین کدوم اتاق رفته
باک: باشه...
ESTÁS LEYENDO
فیک: جونگکوک
Fanficاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...