_هی اینجایی؟!
+بله
_خب چی شد؟!
+چی چیشد؟!
_چرا پرسیدی؟!
+چی رو؟!
_یونگی بودی دیگه
یونگی با حرص گفت: بله آقای لیسون
لیسون که از جسارت یونگی خوشش اومده بود گفت: چرا اسم دارو رو پرسیدی؟!
یونگی کلافه گفت: هیچی
لیسون ادامه نداد و بحث رو به روز حادثه کشوند: تو گفتی سوپ سفارش دادی؟!
یونگی انگار که حال جواب دادن نداشته باشه با سر تایید کرد، لیسون ادامه داد: اون سوپ و واسه کی سفارش دادی؟!
یونگی: واسه جیهوپ، ولی...
لیسون: ولی چی؟!
یونگی: ولی من و جیهوپ اون روز رفتیم پایین سوپ خوردیم
لیسون به ووشیک: همون سوپی که سفارش داده بود رو دادی به جیمین؟!
ووشیک: بله
یونگی با عصبانیت به جیمین نگاه کرد همین نگاه رو جیهوپ با غم و تعجب زیاد داشت، لیسون به جیهوپ گفت: تواسمت چی بود؟! آهان جانگ هوسوک
جین: بگید جیهوپ
لیسون: اوکی جیهوپ، ببینم جیهوپ تو با جیمین مشکل داری؟!
جیهوپ در حالی که با چشم های پر شده از اشک به جیمین نگاه میکرد جوابی نداد، تهیونگ بازوشو گرفت و سعی کرد آرومش کنه، لیسون به جیمینی که خیره به زمین بود گفت: تو میخواستی اون سوپ و بدی به جیهوپ؟!
جیمین با این حرف اشک ریخت اما باز هم نگاهش رو از زمین نگرفت و جواب نداد، نامجون گفت: جیمین آدمی نیست که به کسی صدمه بزنه!!!
لیسون: ولی حال رو به مرگ یواین اینو نمیگفت
نامجون: قربان من....وسط حرفش صدای در بلند شد، لیسون به ووشیک اشاره کرد و ووشیک در رو باز کرد، لیسون با کمی تعجب و اخم گفت: تو؟! یواین بودی درسته؟!
یواین با چهره ای گشاده و لبخند گفت: بله
بعدرو به جیمین کرد و گفت: چطوری جیمین؟!
پسرها شوکه شدند و لیسون شوکه تر گفت: شماها با هم دوستین؟!
یواین: بله راستش من اون روز تو شرط بندی باختم مجبور شدم اون سوپ وبخورم
لیسون: چی؟!
همه چیزدر عین ناباوری برای همه ختم به خیر شد، لیسون با اظهاراته یواین قانع شد که این حادثه جنایی نیست، همه از دفتر خارج شدند و به سمت اتاقهاشون رفتند، گره جنایت قتل گرچه از روی سر جیمین برداشته شد اما توی گردابی بدتر از متهم شدنش به قتل افتاده بود...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_تونستی خبری بگیری نم آن
نم آن: نفهمیدم چیشد
_چی؟!
نم آن متفکرانه گفت: ببینم آیو اگر مثلا من مجرم باشم و برگردم به صحنه جرم منو میگیرن درسته؟!
آیو: آره
نم آن: خب ولی جیمین و نگرفتن
آیو: خل باید خوشحال باشی
نم آن: مسئله این نیست ببین حتی یواین هم رفت برای اینکه چبدونم شهادت بده که جیمین اینکارو کرده
آیو: خب؟!
نم آن: خب دیگه اصلا اتفاقی نیفتاد همشون اومدن بیرون
آیو: خب شاید ازشون فقط تعهد گرفتن
نم آن: چی میگی آیو اینا که دعوا نکردن جیمین بهش دارو داده یه جورایی انگار میخواسته بکشتش
آیو: عجیبه
نم آن: آره
آیو: بیخیال همه چی الان درست شده دیگهنه بهم ریخته بود...
VOCÊ ESTÁ LENDO
فیک: جونگکوک
Fanficاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...