_یواین باورم نمیشه یه جوری حرف زدی فکر کردم از اول باهاش رفیقی
یواین: حالا عذاب کشیدناش مونده کاری باهاش میکنم بفهمه ضربه زدن به من چه تاوانی داره
_میخوای بکشیش؟!
یواین با کمی تعجب گفت: بیخیال باک من آدم کش نیستم ولی زجرش میدم حالا ببین
باک: خب حالا میخوای چیکار کنی؟!
یواین: حالا باید صبرکنیم تا دوستاش پرتش کنن بیرون
باک: دوستاش چرا؟!
یواین با پوزخند گفت: هه به هر حال نباید یه قاتل بینشون باشه
باک: ولی تو با این کارت یه جورایی ثابت کردی که جیمین دوستته و بی گناه
یواین: برای پلیس آره ولی برای اونا من دشمنیم که دروغ گفته
باک پاسخی نداد و به فکر فرو رفت، یواین ادامه داد: باور کن اولین آدمی هستی که الان دلش نمیخواد بین اون 7 تا باشه، چی خیال کردی؟! جیمین از گردابی که درست کرده خلاص شد؟! هه بدتر فرو رفته...
واقعافرو رفته بود، گرچه برای هر کی به سن جیمین نرفتن به زندان و نبردن آبروی خانوادگی یه امتیاز محسوب میشد، اما با گردابی که درست کرده بود توی تنهایی خودش داشت غرق میشد، یخ کرده بود و گرچه پشیمونی از سرو روش میبارید، اما یونگی کسی نبود که بخواد پشیمونیش رو اول ببینه، دیکتاتور جنجالی تمام دوران تلخ و شیرین جیمین، حالا پرده سنگینی روی چشماش کشیده بود، عصبانی بود و انگار داشت خون خودش رو میخورد، همه پسرها به سمت اتاق جیمین رفتند، جیمین به کسی نگاه نمیکرد و روی تخت نشست،یونگی با صدای آروم که بوی عصبی بودن میداد گفت: توضیح بده
جیمین سکوت کرده بود، یونگی دوباره گفت: جواب بده دیگه منتظرم
جیمین همچنان ساکت بود، یونگی داد زد: جیمین!
پسر تنهای این روزها به خودش لرزید با داد دیکتاتور دورانش دست و پاهاش رو جمع تر کرد، یونگی با خشم به طرفش رفت و گفت: برای من نقش بازی نکنا
نامجون جلوش و گرفت و گفت: یونگی مراقبا میان
یونگی: به جهنم که میان
بعد به دیواره تخت ضربه ای زد و گفت: د جواب بده لعنتی سوپو چرا گرفتی؟! سوپی که واسه جیهوپ سفارش دادم و چرا گرفتی؟!
KAMU SEDANG MEMBACA
فیک: جونگکوک
Fiksi Penggemarاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...