_وایستا ازت عکس بگیرم
+اینجا خوبه؟
_آره سردت که نیست؟
+نه
_اوکی پس وایستا منو نگاه کن
+باشه
_چقدر قشنگ شد
+ببینم
_آره ولی تاریک نیست
+همه چیز که نباید واضح باشه
_راست میگیچند لحظه سکوت برقرار شد و بعد با حالتی که کمی خجالت توش بود گفت: تهیونگ...
تهیونگ که به دوربین نگاه میکرد، گفت: بله؟
+میگم تا حالا با کسی رابطه داشتی؟
تهیونگ لبخندی زد و بهش نگاه کرد و گفت: چرا پرسیدی؟
+همینجوری
تهیونگ: جونگگوک!!!
جونگکوک با لبخند: باور کن همینجوری پرسیدم
تهیونگ: خب آره قبلا با یه دختره رابطه داشتم ولی خب جدی نبود
جونگکوک سکوت کرد و تهیونگ گفت: بیا بشینیم لب ساحل
بعد از نشستن گفت: خب تو چی؟ تو با کسی رابطه داشتی
جونگکوک لبخند تلخی زد و گفت: نه
تهیونگ: ینی نه؟! ینی اصلا با کسی نبودی؟
جونگکوک: نه من با کسی نبودم
تهیونگ: چرا؟ دلیل خاصی داره؟!
جونگکوک: نه دلیل خاص که نه ولی خب نبودم دیگه نشده که باشم
تهیونگ به دریا نگاه کرد گفت: جالبه
YOU ARE READING
فیک: جونگکوک
Fanfictionاز دنیاتون متنفرم، دنیاتون بوی لجن میده، بوی کثافت، توی دنیاتون آدما جایی ندارن... جونگکوک پسری که به خاطر وضعیت نادر جسمیش مورد قضاوت های نا به جا قرار میگیره، میتونه از این باتلاق بیاد بیرون؟ زوج: تهکوک، یونمین ژانر: متفاوت، عاشقانه، خفگان، غمگی...