In the Jungle park( part2)

825 184 37
                                    

بچه ها بعضی هاتون چپتر قبل فکر کردین که جونگکوک جینو مارک کرده ولی خب نه همچین اتفاقی نیفتاده😂فقط خیلی محکم گازش گرفت بیبی همسترو🥺

++++++++++++++

سوکجین با مشت هاش به سینه ی جونگکوک ضربه زد، هر چند ناتوان و احتمالا هیچ دردی رو به دیگری اعمال نمیکردن.

- آخ- جونگک-ک-کوک- برو کنار-!

بعد از چند لحظه انگار آلفا تازه صداشو شنید و سرشو بالا آورد.
اخمی معصوم بین ابروهاش.

+ چی شده؟!

پشت چشماش دوباره داغ شدن و چهره ی پسر بزرگتر در دیدش تار شد.
جونگکوک به طور صادقانه ای گیج بنظر میرسید، انگار حتی نفهمیده بود که چیکار کرده.
امگاش همچنان غرق در مستی لذت، داشت کم کم اعتراض میکرد از اینکه آلفا رو متوقف کرده.

و سوکجین-

نمیدونست چیکار کنه، تداخل احساساتش بهش حالت تهوع داده و طوری که جونگکوک بهش نگاه میکرد- با اون همه خواستن.

دوباره یک مشتش رو آروم به سینه ی محکم زد و در زمزمه ای گفت:

- لطفا برو کنار.

آلفا همچنان گیج با اکراه از روش کنار رفت.
سوکجین به حالت نشسته در اومد و دستش رو به روی گردنش گذاشت.
داغی انگار از محل گاز ساطع میشد. لمس انگشتاش باعث شدن هیسی از بین لباش خارج بشه.

طوری نبود که جونگکوک برای بار اول گازش گرفته باشه. اون مخصوصا علاقه به گاز گرفتن روی گردن و داخل رون هاش رو داشت و با اینکه معمولا همشون درد اندکی داشتن؛ هیچوقت- هیچوقت اینطوری نبودن.
انقدر دردناک..

اما باز هم امگاش لذت در بدنش ترشح کرده بود و اعتراض های سوکجین داشتن دلش رو مچاله میکردن، بدون اینکه بتونن روی زبونش بشینن.

|| الان نه

بازهم به خودش گفت.
بالاخره با پسر بزرگتر راجب این قضیه روبه رو میشد.

وقتی دست هایی از پشت بغلش کردن؛ نفسی رو بیرون داد، در حالی که دوباره چشماش شروع به سوختن کردن.

- نمیخوام دیگه اینکارو بکنی جونگکوک.

آلفا هومی کرد. لباش مشغول بوسیدن پشت گردنش.

+ نمیخواستم بهت صدمه بزنم..معذرت میخوام.

صداقت در صداش بود که باعث شد دست های نامرئی محکم تر قلبش رو فشار بدن.
سوکجین نمیدونست چی رو باور کنه؛ خودش یا امگای درونش، یا آلفایی که دوستش داشت و انگار کاملا ناآگاه بود از رفتارهای فعلیش.

پس هیچی نگفت. و در سکوت نشست در حالی که جونگکوک در محبت و بوسه هاش و بغل گرمش، غرقش میکرد.

Unwanted Husband/kookjinWhere stories live. Discover now