Part 54

944 206 80
                                    

پسر که از شیطنت های باریستا، سرکیف اومده بود، میخواست جواب کوبنده ی دختر رو زمزمه کنه که حرفش با صدای مردانه ای قطع شد:
-سلام.سلام! دیرکردم؟

الکس با خوشحالی دستشو بالا آورد ودست پسر رو به با شادی فشرد:
-جیهوووپ! به موقع اومدی پسر، منم تازه رسیدم.

سولی با لبخند، نگاهی به هوسوک انداخت و در دل زیبایی و و وقارش رو تحسین کرد. دستش رو مقابل هوسوک گرفت و به شیرینی گفت:
-تعریفتو خیلی از الکس شنیدم. خوشحالم میبینمت.

هوسوک به لبخند صادقانه ی دختر نگاهی انداخت و متقابلا لبخند زد:
-باید سولی باشی درسته؟یکی از هر چهار جمله الکس،درباره روحیه ی قوی و جنگجوی توئه.

رنگ گرفتن گونه های دختر، به وضوح مشخص بود. الکس نگاهی به هوسوک و سولی که سخت مشغول صحبت بودن انداخت و لیوان نوشیدنیشو به لبهاش نزدیک کرد و کمی به سمت پیست رقص چرخید.

پسر و دختری که آشنا تر از هرکس دیگه ای بودن رو، دست در دست هم دید. قبل از اینکه نوشیدنی توی گلوش بپره، همه رو توی لیوان تف کرد و به سمت سولی چرخید...با نگاهش به دختر اشاره کرد.

سولی اخم کرده و متعجب کمی سرش رو تکان داد به معنی "چی میگی؟" الکس دوباره با مردمک چشماش به هوسوک و بعد به پسری که تازه وارد کلاب شده بود، اشاره کرد.
دختر، به راحتی میتونست حدس بزنه اون پسر قدکوتاه و رنگ پریده که دست یک دختر رو محکم گرفته بود، باید شوگایی باشه که الکس بارها درباره ی شجاعت و تحسین برانگیز بودن شخصیتش حرف زده...اما مگه الان نباید کنار همسرش میبود؟

فورا به سمت هوسوکی که نوشیدنیشو مزه میکرد چرخید و گفت:
-تاحالا انبار شراب از نزدیک دیدی؟

هوسوک متعجب از تغییر بحث ناگهانی، میخواست به سمت الکس بچرخه که دستاش توسط سولی کشیده شدن و همراه هم به طرف انبار شراب به راه افتادن!

الکس نفس عمیقی کشید و سعی کرد آرامشش رو حفظ کنه. با چند قدم بلند خودش رو به یونگی رسوند و با لحن عجیبی صدا زد:
-شوگا؟

یونگی متعجب از شنیدن صدای الکس، کمی چرخید و به چشمای کمی عصبی دوستش نگاه کرد و " اوه" غلیظی که از ته گلوش خارج شد، تنها عکس العملش بود.

الکس اینبار به سمت دختر چرخید و نگاهش رو به دست های چفت شده اشون دوخت:
-و میرا!

یونگی کلافه بود اما سعی میکرد چیزی به روی خودش نیاره و کاملا هم موفق بود. الکس فقط ارتعاشات دور پسر رو به راحتی حس میکرد...اما میرا ؟ به شکل واضحی کلافه و شرمنده به نظر میومد.

24 | SOPEWhere stories live. Discover now