Part 66

867 190 82
                                    

***
کنار رود چونگ گیه چون، روی یکی از پله های لب رود نشسته بودن و میان وعده یا به قول یونگی، دومین صبحانشون رو میخوردن.

بالاخره پسر مو طلایی کار خودش رو کرد و هوسوک رو به یک قرار برد.

هوای اول پاییز، اونم کنار یه روخونه، سردتر از هروقت دیگه ای بود... اما انگار هیچ چیز مانع خوشحالی اون مردم نمیشد.
عده ی زیادی از خانواده ها یا زوج ها برای صرف میان وعده یا ناهار، به اونجا اومده و خیلی ها حتی بدون کفش و جوراب، پا توی آب سرد گذاشته بودن.

یونگی درحالی که کلاه سوئیشرت مشکی شو روی سرگذاشته بود و پشت سرهم، دماغشو بالا میکشید؛ یک تکه از تارت هلوی توی ظرفش رو جدا کرد و به سمت هوسوک گرفت.

پسر بعد از گرفتن تکه ی نه چندان کوچک تارت، بدون تشکر و یکباره گفت:
-روزی که وارد گروه نمایش شده بودی و من گذاشتم رفتم؛ یادته؟ اون شب با تهیونگ رفتم یه بار و مست کردم.

یونگی با شنیدن اسم تهیونگ، هنوز هم حسادت مثل آتش، تمام تنش رو میسوزوند. با خشم و ناگهانی، تکه ی شیرینی رو از دست هوسوک قاپید و توی دهن خودش گذاشتن.

حین جویدن، بااخم و حرص غرید:
-اصن لازم نکرده بخوری. چیزیم نمیخوام بشنوم.

فکر به اینکه تهیونگ و هوسوک کجاها رفتن و چه حرف هایی بینشون رد و بدل شده، باعث میشد با حرص بیشتر شیرینی توی دهنش رو بجوئه.

هوسوک بی توجه به یونگی، ادامه داد:
-خیلی مست کرده بودم و زیاد یادم نمیاد چیا گفتم؛ اما...

یونگی مثل پسربچه ها با اخم به سمتش چرخید و با صدای پر از لجبازیش، وسط حرف پسر پرید:
-مگه نمیگم نمیخوام چیزی بشنوم؟

هوسوک بی توجه و با نیشخند شروری ادامه داد:
-اما یادمه که از دیدنت وحشت داشتم. از افکاری که توی سرم میچرخید وحشت داشتم و نمیخواستم دیگه ببینمت.

یونگی که نظرش جلب شده بود، کمی از شیرکاکائوی داغش نوشید و بدون باز کردن اخمش پرسید:
-حالا چی؟

و جوابی رو گرفت که هرگز توقع شنیدنش رو نداشت:
-حالا انگار نمیتونم چشم ازت بردارم. هرجا میرم، هرکاری میکنم... انگار راه فراری برام نمونده.

اولین بار بود که یه اعتراف عاشقانه کاملا واضح از هوسوک میشنید. نمیدونست اون پسر چه جادویی داره، اما وقتی به خودش اومد که توی نگاهش غرق شده بود.

هوسوک با حس سنگینی نگاه مردم اطرافشون، قبل از اینکه کار بیخ پیدا کنه؛ تک سرفه ای کرد و نگاهش رو به یه جای دیگه دوخت.

24 | SOPETempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang