Part 79

821 176 120
                                    

__________                         
هردو پسر، پشت فرمان ماشین ها نشسته بودن و به پیشنهاد
ووبین، با تماس تلفنی باهم صحبت میکرد. صدای ووبین توی ماشین پیچید:
-روی خطی سوک؟

هوسوک، فرمان ماشین رو بین دست هاش فشرد و با استرس جواب داد:
-هستم.
صدایی مثل ترکاندن بادکنک آدامس شنید و با دودلی پرسید: -آدامس میجویی؟

ووبین با رفتار بیخیالی که عجیب شبیه به تهیونگ شده بود جواب
داد:
-آره. میخوای؟

این بار هوسوک هم خنده اش گرفت. با لبخند گفت:
 -اگه تونستی زنده بمون دکتر.

چندلحظه اونطرف خط سکوت شد و بعد ووبین با انرژی جواب داد:
-توئم پیانیست! با شماره سه؟

هوسوک نفس حبس شده اش رو بیرون داد. نمیدونست چرا... اما انگار اپینفرین ترشح شده توی بدنش، سرکیف آورده بودش. با انرژی و استرس جواب داد:
-سه؟

و بعد صدای ووبین بود که پخش شد:
-دو!

هوسوک چشم هاشو روی هم فشار داد و دستشو به سوئیچ ماشین رسوند:
-یک!

هردو ماشین همزمان استارت خوردن و هیچ انفجاری رخ نداد. تنها چیزی که دید ماشین سفیر روسیه بود که با سرعت و مهارت باورنکردی از جایگاه پارک خارج شد و به سمت خروجی به راه
افتاد. بازدمش رو فوت کرد و به لطف اتوماتیک بودن ماشین، پاش رو روی پدال گاز گذاشت و پشت سر ووبین به راه افتاد.
هردو ماشین وارد خیابان اصلی شدن. درحالی که به سختی سعی داشت روی رانندگیش تمرکز کنه، دستش رو روی هندزفری بی سیم توی گوشش گذاشت و تماسش با رئیس جمهور برقرار شد:

-جناب رئیس جمهور؟ احتمالا وقتی این پیام رو میشنوید، من... کمی مکث کرد و ادامه داد:
-نمیدونم من کجام اما همه چیز همونطور بود که فکر میکردیم.

فرمان رو به سرعت چرخاند و وارد خیابان فرعی شد. همونطور که چشمش به ماشین ووبین بود به حرف اومد:
-میتونید مدارک و توضیحات کامل تر رو از جانگکوک بگیرید. پسر باهوشیه اما لطفا تحت هیچ شرایطی پاش به این پرونده باز نشه و امنیت خودش و اطرافیانش رو تضمین کنید.

راهنمای ماشین رو، روشن کرد و دوباره توی خیابان دیگه ای پیچید. ماشین ها به سرعت به سمت بزرگراه میرفتن:
-و همچنین هراتفاقی افتاد، این پیام رو برای خانوادم بفرستید.

دوباره نفسش رو حبس کرد. انگار کلمات رو فراموش کرده بود صداش از استرس و هیجان زیاد میلرزید:
-مامان بزرگ...مامان... بابا... نونا. پسرمهربون من الکس؟ چیز زیادی برای گفتن ندارم. اگه صدامو میشنوید میخوام بدونید که دوستون دارم؛ لطفا خوب زندگی کنید.

24 | SOPEWhere stories live. Discover now