24 | SOPE

Part 77

نفس خشمگینش رو فوت کرد و از پشت ماشین غرید:
-میتونم بپرسم اینجا چه غلطی میکنی جانگکوک؟

جانگکوک با دیدن هوسوک ذوق زده خندید و آبنبات رو از دهنش بیرون آورد. انگار که هیونگش رو وسط مراسم عروسی دیده باشه. دستش رو بالا برد و با خوشحالی جواب داد:
-میدونستم اینجایی هیونگ. البته احتمالش رو میدادم.

قیافه ی متفکری به خودش گرفت و فورا جمله اش رو ادامه داد:
-شاید چهل درصد؟

بعد انگار که با خودش حرف بزنه زمزمه کرد:
-نه چهل درصد زیاده. بیست؟ شایدم بیست و پنج درصد؟

هوسوک دستش رو به صورتش کشید و کلافه گفت:
-خدای من!! اخلاقای اون پسره ی عجیب غریب به توئم سرایت
کرده؟ اینجا چیکاری میکنی بچه؟

جانگکوک دوباره خندید. چشماش جمع شدن و دندون های بلند جلوییش افتادن بیرون; این بار هوسوک هم خنده اش گرفت:
-من یه چیزایی فهمیدم هیونگ. اون مدارکی که برات آوردمو یادته؟ یه کپی ازشونو داشتم...باورت نمیشه اگه بگم اونا مدارک عادی نبودن! تمامشون رمز گذاری شده بود.

بعد دوباره با ذوق خندید و سرجاش ورجه ووجه کرد:
-شوکه میشی اگه بفهمی... معاون پارک میخواد اینجا آتیش بازی راه بندازه.

هوسوک متعجب شد. خودش اگه سر از اون مدارک درآورده بود؛ تماما بخاطر قدرت عجیبش بود و بس. درغیر این صورت حتی درک اون مدارک هم براش سخت میبود. با تعجب زمزمه کرد:
-اینا رو از کجا میدونی کوک؟ مگه به تو نگفتم پاتو ازین ماجرا بکش بیرون؟

جانگکوک که انگار وسط شهربازی بود، با لبخند نفس عمیق کشید و جواب داد:
-من شاگرد اول دانشکده ام هیونگ. میدونی چندبار توی مسابقات علمی مدال طلا گرفتم؟ اصلا میدونی آی کیوم چنده؟ میدونی...

هوسوک این بار کاملا از پشت ماشین بیرون اومد و سینه به سینه ی جانگکوک شد. وسط حرفش پرید و داد زد:
-قطعا آی کیوت صفره. چه فکری با خودت کردی اومدی اینجا و پای خودتو به این قضایا وا کردی؟ که وسط یه فیلم تینجری اکشنی و هروقت کارگردان کات بده، همه چی تموم میشه؟

جانگکوک نگاه گرد شده شو به هوسوک دوخت و برای چند لحظه، دوباره پارکینگ توی سکوت فرو رفت.
پسر کوچکتر این بار با احتیاط به حرف اومد:
-هیونگ؟میگم که... حق داری عصبانی بشیا ! خب؟ ولی این صدای تیک تیک، احیانا مال همون بمب مذکوره؟

هوسوک کلافه هردو دستش رو توی موهاش فرو برد و زمزمه کرد:
-خدای من. خدای من!
بعد به سمت جانگکوک چرخید و توی چشم هاش نگاه کرد: -داری صبر منو امتحان میکنی؟