29

404 48 27
                                    


چون خریدا طول کشید ، مجبور شدن نهار رو توی یکی از رستورانای کوچه‌ی دیاگون بخورن که هرماینی قبلا اونجا نرفته بود.

دراکو ساکت و عصبی بود ، اون این جوری برنامه ریزی نکرده بود، هرماینی داشت کل معادله هاشو بهم میزد! 

دراکو فکر می‌کرد ، هرماینی می‌تونه ازشون فاصله بگیره تا بیخیال شن یا باهاشون حرف بزنه و راضیشون کنه بیخیال شن و همه چیزو قبول کنن!!

اما وقتی دید هرماینی اونجوری خودشو تو بغل پاتر انداخت ، فهمید اشتباه می‌کرده!

مطمئن بود اگه کاری نکنه ، هرماینی کم کم کل قضیه رو لو میده!
دراکو نمی‌تونست بشماره چند تا کاراشون غیر قانونی بوده ، و چه مجازاتایی دارن!
این اصلا به نفعش نیست!

دراکو مرتب به موهاش دست می‌کشید ، باید ذهنشو خالی‌ می‌کرد تا یه راه‌حل پیدا می‌کرد!

دلانی و حتی ویویانم سعی می‌کردن فضا رو عوض کنن اما هرماینی ساکت و غمگین بود و دراکو ساکت و عصبی ، بعد از تموم شدن خریدا دراکو دخترا رو برگردوند عمارت مالفوی.

و رفت پیش اولین کسایی که به ذهنش رسید، پسرای یاوکسلی، هیرو و هرمن!

این اولین باری نبود که دراکو می‌رفت عمارت یاوکسلی پس بدون راهنمایی الف خونگیشون راحت اتاق پسرا رو پیدا کرد.

هرمن با دیدن دراکو از روی صندلیش بلند شد و گفت : مالفوی افتضاح به نظر میرسی!

هیرو فورا پرسید : چه اتفاقی افتاده؟

دراکو روی کاناپه‌ی کنار پنجره نشست و گفت: خب خلاصه براتون تعریف می‌کنم، من فکر می‌کردم اگه هرماینی با ما بمونه کم کم باهامون راه میاد ، و تا امروز این طوری بنظر می‌رسید!
اما امروز رفته بودیم کوچه دیاگون و به محض دیدن اون دانر احمق پرید بغلش!
به محض دیدنششش!

هیرو پرید وسط حرفاشو گفت: این بده! این خیلی بده! توی هاگوارتز پاتر کلی وقت داره تا یه گوشه اونو گیر بندازه و ازش حرف بکشه!

دراکو دستاشو بهم کوبید و گفت : دقیقا! و من این جوری بدبخت میشم !

هرمن زمزمه وار گفت : نه دراکو فقط تو نه ، ما همه بدبخت میشیم!

دراکو دستی به صورتش کشید و گفت : باید یه کاری بکنیم!

هیرو نفسشو فوت کرد و روی مبل ولو شد!

هرمن با یه لحن گیج گفت: قدیمیا میگن باید قبل از درست کردن معجونت یه لگد به گربه‌ی ساحره بزنی!

هیرو پرسید : منظورت چیه!؟

هرمن صاف نشست و گفت : ببین ما هنوز چند روز وقت داریم تا برگشتن !

دراکو به هرمن توپید و گفت : میشه بکم دقیق نر حرف بزنی؟ الان هرماینی گربه‌ی ساحرست ؟

Right person, wrong time. (+18)Where stories live. Discover now