38

413 52 25
                                    


وقتی دلانی به راه روی ۴ طبقه‌ی ۵ رسید ، دراکو رو دید که وارد سالنشون شد و فهمید ، دیر کرده!

ویویان نامه‌ای که برایان براش نوشته بود رو از جغدش گرفت و توی جیب رداش گذاشت، با نهایت سرعتش خودشو به دلانی و هیرو رسوند .

همزمان با هیرو رسیدن و متوجه شد اوضاع از چیزی که فکرشو می‌کرده بدتره!

دلانی و هیرو  جلوی در ایستاده بودن ، صدای داد دراکو تقریبا تا راهرو می‌اومد پس اولین کاری که کرد ، اجرای یه طلسم سکوت بود!

سالنشون توی یه راهروی تقریبا فرعی بود پس رفت و امد زیادی نداشت!

دلانی با دیدن ویویان سمتش دوید و تند تند براش توضیح داد: مثل اینکه هرماینی داشته با یکی از دوستاش حرف می‌زده و اینا دراکو هم که دیدتش فکر کرده.. خب می‌دونی ..!بنر و انجمن و اون همه دوست پسر دوست دختر و ویویان دیوونه شد یهو همینو می‌تونم بهت بگم ، دیوونه شده!

هرمان ( هرمن) صورتشو درهم کشید و‌گفت : اخرش نقشه‌های مسخره‌تون کار دستمون داد !

اخرشم با لحن تحقیر امیزی گفت : می‌دونستم اخر این کار هم پاتیل می‌سوزه هم معجون !

هیرو صداشو بلند کرد و بگفت: جدا هرمان ! الان وقت این حرفاست!

ویویان داد زد : خفه شین ببینم! الان وقت این حرفاست! دلانی تو همین جا بمون  ، هرمن ، هیرو شما با من بیاین ، بعد از اتفاقی که افتاده مطمعنن تا الان حداقل یکی از پروفسورا خبر دار شده !
و الان وضعیت دراکو اخرین چیزیه که باید یه پروفسور ببینه!
بهتره فعلا یکم سرشونو گرم کنیم!

قبل از اینکه ویویان همراه هرمان و هیرو از دلانی دور شن ، پرسید : پس من چیکار کنم؟

ویویان بدونه اینکه برگرده جوابشو داد: درست ترین کاری که بنظرت می‌رسه!

دلانی همون جا خشکش زد و زیر لب گفت : درست ترین کار!

همون لحظه صدای داد دراکو رو شنید که گفت: با خودت چی فکر کردی؟!

از شک خارج شد و سمت در سنگی سالنشون رفت و گفت : خب خب ! درست ترین کار! درست ترین کار!

اول چوبشو در اورد و یه طلسم سکوت دیگه اجرا کرد چون قبلیه با رفتن ویویان باطل شده بود.

بعد نفس عمیقی کشید و رفت سمت در سنگی!

‎🕸🕷فلش بک به چند دقیقه قبل🕷🕸

هرماینی برگشت سالن ، کیفشو روی کاناپه پرت کرد ، با نگرانی دستی به موهاش کشید !

استرس و نگرانی دمای بدنشو بالا بره بود ، احساس می‌کرد رداش توی دست و پاش میپیچه!!!

درش اورد و پرتش کرد سمت کیفش!

اروم و قرار نداشت ، دور سالن با عجله راه می‌رفت !

Right person, wrong time. (+18)Where stories live. Discover now