Right person, wrong time. (+18)

46 🔞

توماس به هیرو نگاه کرد می‌کرد و بعضی وقتا سرشو‌ تکون می‌داد تا هیرو فکر نکنه حواسش به حرفاش نیست درحالی که واقعا نبود!

چون داشت به اون موهای قهوه‌ایش که دلش می‌خواست دستشو از لاشون رد کنه فکر می‌کرد.
یا اون لبای خوردنیش!

توماس سری تکون داد و سعی کرد واقعا تمرکز کنه!
اما اگه کسی که از وقتی برای اولین بار دیدیش و ذهنتو بد درگیره کرده بود و هر کسی رو که به فاک می‌دادی تصور می‌کردی اونه ، روبه‌روت نشسته باشه ، تمرکز کردن سخت میشه!

با نگاه های خیره ی توماس و نحوه‌ی لم دادنش روی تخت ، رو‌به روی هیرو ، اروم حرف زدن یکم براش سخت بود.

هیرو احساس کرد کلوش خشک شده، گلوشو صاف کرد و نگاهی به اطراف اتاق انداخت ، نگاهی اتاق انداخت ، اما به جای اب ، یه بطری نوشیدنی اتیشی روی میز باریک و بلند  کنار پنجره پیدا کرد، اما سمتش نرفت.

داشت فکر می‌کرد نوشیدن با کسی که ۳/۴ سال ازش بزرگتره و احتمالا ظرفیتش از اون بیشتره ، کار درستیه یا نه؟
ممکن بود حرفی بزنه که نباید!
یا کاری رو بکنه که خیلی دلش می‌خواد انجامش بده اما می‌ترسه کرشیوش کنه!؟

توماس رد نگاه متفکر هیرو رو گرفت و به نوشیدنی اتیشی رسید!

یک جرقه توی مغزش زده شد!
قطعا یه پسر دبیرستانی اندازه‌ی اون نوشیدنی های عجیب غریب نخوره بود و خب چنان ظزفیتیم نباید داشت باشه!

شاید تنها چیزی که الان لازم داشت ،
تا به جای اینکه براش حرف بزنه ، براش ساک بزنه یکم نوشیدنی اتیشی بود!
که یکم بهش جرئت بده!

چون توماس مطمئن بود که همونقدری که اون میخواد به جای اینکه خودش تنهایی روی تخت لم بده ، رو هیرو دراز بکشه، اونم همینو می‌خواست.

برای همین یه دفعه از روی تخت بلند شد و سمت شیشه رفت، برشداشت و بازش کرد ، خودش چند جرقه نوشید و سرحال گفت: فکر اینکه دست‌نخوده همون جا ولش کنیم اعصابمو بهم می‌ یخت! بیا!

هیرو یکی از ابروهاشو بالا برد، با زبونش لب پایینشو خیس کرد و شیشه رو از توماس گرفت ، نگاهی به توماس که با نیشخند نگاش می‌کرد انداخت!

و شیشه رو تقریبا سر کشید !

توماس تک خنده‌ای کرد و شیشه رو از دستش کشید و گفت : اووووو ! یه یکم اروم تر پسر خوب!

و خودش چند جرقه‌ی دیگه نوشید.

هیرو بلند شد و شیشه رو از دستش قاپید ، قبل از اینکه باز شیشه رو ببره بالا اروم با لبخند کجی پرسید : کی گفته من پسر خوبیم؟