50

559 41 13
                                    


هیرو نگاهی به توماس انداخت و گفت: چه جوری این کارو می‌کنی !؟

توماس با کنجکاوی پرسید :چه کاری؟

هیرو روی تخت نیم خیز شد و گفت: الان ارومی ، بانمکی ، چه می‌دونم باحالی اما همین ۱۰ دقیقه‌ی انگار یکی دیگه بودی ، می‌دونی وقتی داشتیم همو..

توماس جمله‌ی هیرو رو کامل کرد و گفت : وقتی داشتیم همو می‌بوسیدیم!

چون بنظر می‌رسید هیرو‌ نمی‌تونه اون جمله رو بگه !
اما بی‌تفاوت ادامه داد و گفت: اره همون !!

توماس لبخند محبت امیزی زد و گفت : تو یه اسلیترینی هستی و من باهاش مشکلی ندارم ، وقتی بیرونیم ،وقتی تو‌جمعیم تو اون چیزی باش که می‌خوای !
و منم اون جوری رفتار می‌کنم که می‌خوام اما وقتی باهمیم ، وقتی روی تختیم قضیه فرق میکنه!

هیرو چشماشو چرخوند و گفت : حالا هرچی!

از روی تخت بلند شد ، سویشرتشو پوشید و رو لبه‌ی تخت نشست و گفت : بقیه‌ی ماجرای ایرلندو برام تعریف کن!

توماس نگاهی به هیرو انداخت و گفت : بهش گیر دادیا ! همین دیگه ما که از ماموریت برگشتیم توی جلسه یه پیشنهادی دادیم دارک لرد قبولش کرد اونا رو توی یه قلعه‌ی دید بانی زندانی کردیم و با یه طلسم باستانی که فقط دارک لرد بلد بود ، یه طلسم عجیب و غریب اما قوی اونارو اون تو‌زندانی کردیم !
شاید باورت نشه ولی مارو مجبور کردن یه درختچه‌ی معطر خاصی رو دور تا دور محوطه بسازیم برای تثبیت طلسم !
عجیب بود! اما جواب داد ! حالا ایرلند امنه و از شر بایلیس ها خلاص شدن و الان امن و امانه !
مردم محلی و روزنامه هام بنظر خوشحالن و راضی هرچند که مطبوعات به کسی وفادار نیست و این شکم تو دل مردم انداخته که ازاد کردن بایلیسا از اولشم کار خود دارک لرد بوده!

هیرو سرشو تکون داد و گفت: اما حالا یه مشکل دیگه‌ای داریم اون چی‌میشه!؟
وزارت خونه خودش حلش می‌کنه یا بازم دارک لرد دخالت می‌کنه!؟

توماس دستی به صورتش کشید و گفت: راستش نمی‌دونم اندره چیز خاصی در این مورد بهم نگفته هرچند که تقریبا هر روز جلسه دارن اما یه حسی بهم میگه این بار با یه طلسم عجیب و غریب از دارک لرد مارو نجات نمی‌ده ! هیرو باید بیینیشون همه نگرانن یکی میاد یکی میره ! نمی‌دونم قضیه چیه دقیق ! فقط مرگخوارا می‌دونن و یه سری از اعضای مهم وزارت خونه ، وزیر احمقم پخش شدن خبر رو ممنوع کرده برای همین خارج از جلسه ها اطلاعات دقیقی نمی‌شه گرفت ! مالفوی ، لوسیوس ، گفته که بهتره اگه خبر پخشم بشه از طرف ما نباشه برای همین اندره خیلی سخت گیری می‌کنه وگرنه من تا الان دقیق فهمیده بودم قضیه از چه قراره اما فقط میگن بعد از تاریکی بیرون نریم ، سعی کنیم همیشه دونفری بریم بیرون و اگه کسی خیلی مشکوک رفتار میکنه از دور صداش بزنیم و فقط وقتی که حرف زد بریم جلو !

Right person, wrong time. (+18)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt