80

295 38 38
                                    

هرماینی فکر می‌کرد اون روز نمی‌تونه عجیب تر از اینی که هست بشه اما بعد از اینکه لوسیوس بهش گفت ، بارتی و جاناتان فهمیدن کسی که نامه‌هایی که برای دارک لرد فرستاده میشدن و ازش بد می‌گفت و قصد داشتن براش پاپوش درست کنن و اونو جلوی دارک لرد خراب کنن پیدا کردن و کسی نبوده جز...

پدر هیرو و دایی هرمن!
اقای یاوکسلی!!!

دارک لرد هم بخاطر خیانت اقای یاوکلسی هر امتیازی که بهش داده رو ازش گرفته و گفته فقط بخاطر خدماتی که بهش کرده جونش رو می‌بخشه اما باید از اینجا ( انگلستان) بره!!
ولی بچه‌‌اش و خواهر زاده‌اش که سرپرستیش به عهده‌ی اونه یعنی هیرو و هرمن بخاطر ادامه‌ی نسل خانواده‌ی اصیل یاوکسلی باید بمونن!

مادر هیرو که سنگ دل تر و البته ترسو تر از اینی بود که به دارک لرد التماس کنه تا پیش بچه‌اش بمونه ، فورا همراه همسرش وسایلشون رو جمع کردن !

دارک لرد بهشون دستور داده بود توی کل مراسمات اون روز طبق برنامه شرکت کنن ولی بعد از غروب افتاب فورا اونجا رو ترک کنن!

هیرو و هرمن توی شک بودن !
قرار بود پسرا بخاطر دلانی و ویویان کنارشون باشن و دلداریشون بدن اما قضیه برعکس شد!

چون تقریبا بعد از مراسم یادبود ، بود که از بیمارستان سنت ماری خبر رسید ، ایزابلا به هوش اومده !
و البته بچه‌ی توی شکمش هم سالمه!!!

و خبر دومی بیشتر از خبر اولی هر سه خانواده‌ی مالفوی و لسترنج و البته دیگوری رو شکه کرد!

اقای لسترنج هیچ تلاشی برای کنترول کردن خودش نکرد و صورت و بدن سدریک رو با چند کبودی بزرگ‌ تزیین کرد!

و همین طور تا می‌تونست بخاطر بی‌دقتی و کار احمقانه‌اش که با وجود وضعیت بلا گذاشته وارد درگیری بشه و چرا به اونا نگفته و ........ سدریک رو دعوا کرد!

و ویویان و دراکو با کلی تلاش مانع این شدن که بلاتریکس، سدریک رو کرشیو کنه !

توی این وضعیت هم هرماینی ، ارتور ویزلی و پسرش پرسی رو توی وزارت خونه دیده بود و پرسی با حرفای مسخره‌اش کلی رو اعصابش راه رفته بودن و این موضوع با وجود روز شلوغ و استرس اور هرماینی اصلا براش خوشایند نبود !
اما موفق شد که سکوت کنه و فقط با لبخند عصبی به ارتور بگه : روز خوش اقای ویزلی !
و از کنارشون رد شه و بازم به دراکو که یه گوشه داشت توماس رو اروم می‌کرد ملحق شه!

حال توماس هم چنان تعریفی نداشت!
این از برادرش ، که فقط نصفی از روحش تو بدن یکی دیگه زنده بود!
و اون از دوست‌پسرش ، که اون روز بعد از غروب افتاب خانواده‌اش رو از دست می‌داد!

Right person, wrong time. (+18)Where stories live. Discover now