26

402 39 12
                                    


25 September
خونه‌ی دو طبقه‌ی اندره، صبح زود!

اندره نفسشو فوت کرد و از سره جاش بلند شد و داد زد : اگه فقط تا یک دقیقه! فقط یک دقیقه‌ی دیگه اینجا نباشید ، میام بالا و ..

همون لحظه توماس از پله ها اومد پایین وگفت : من حاضرم !

اندره به سر و وضعش نگاه کرد ، جوراب و کفشاش توی دستش بودن دکمه‌های پیرهنشو نبسته بود ! ، اروم پرسید : جاناتان کجاست؟

توماس شونه‌هاشو بالا انداخت و مشغول بستن دکمه‌ی پیراهن مردونه‌اش شد.

هنوز بک دقیقه نشده بود که جاناتانم اومد پایین با این تفاوت که اون اماده بود ولی داشت از موهاش اب می‌چکید !
کاملا مشخص بود بلافاصله که از حموم اومده بود بیرون لباس پوشیده بود!

اندره دهنشو باز کرد چیزی بگه که پشیمون شد بجاش‌چوبشو در اورد و به سمت جاناتان نشونه گرفت .

جاناتان دستاشو برد بالا و گفت : اووو اووو هنوز که یک دقیقه نشده!

که گرمای لذت بخشی رو حس کرد !

اندره موها شو خشک کرد و نم لباساشو گرفت ، و اروم گفت: من همیشه سره حرفم می‌مونم مرد جوان !

و بلخره هر سه تاشون جلوی شومینه ایستادن!

اندره گفت : خب هاگوارتز مدرسه‌ی جادوگری بریتانیاست، خیلی براشون مهم و قابل احترامه و به جورایی همیشه از وزارت خونه جدا بوده ولی امسال قراره اونجام یکم تغییر کنه، بیشتر مسائل امنیتیه اونجا یکی از پروفسورا و یکی از مرگخوارا که مامور وزارت خونه‌ام هست به گروه های ۲ با سه نفری تقسیمتون می‌کنن و بهتون می‌گن چیکار کنین. کار زیاد سختی نیست، فقط مودب باشین ، دردسر درست نکنین و مراقب رفتاراتون باشین ، به بار دیگه‌ام میگم اونجا خیلی براشون مهم و یه جورایی مقدسه درست درموردش حرف بزنین.

توماس بعد از تموم شدن حرفای اندره گفت : قراره کیا بیان؟

اندره بی‌تفاوت گفت : یه سری از جادو اموزا اکثرا بچه‌های مرگ‌خواران .

توماس به امید اینکه پسری که توی جشن دیده بود بیاد لبخندی زد و گفت : خوبه.

جاناتان بعد از اینکه هر سه نفرشون با شبکه‌ی فلوو رفتن عمارت دارک لرد و اندره رفت پیش کسی که دارک لرد تایین کرده بود تا باهاش حرف بزنه ، مشت ارومی به شونه‌ی توماس زد و گفت: تامی بهم نگو که اون لبخند مسخره‌ات بخاطر اون پسره‌ی یاوکسلیه!

Right person, wrong time. (+18)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora