13

362 54 12
                                    

Part 13

18 December
عمارت مالفوی

هر ۴ نفر عضو خانواده‌ی مالفوی سره میز شام نشسته بودن و اروم داشتن شام می‌خوردن.

نارسیسا با دیدن بچه هاش ، نفسشو فوت کرد و‌گفت : دلانی عزیزم یه خانم شایسته با غذاش بازی نمی‌کنه پس لطفا غذات رو بخور !

اما دلانی اونقدر شکلات خورده بود که حتی بوی غذا هم‌حالشو ‌بهم‌می زد چه برسه به اینکه بخواد غذاشو بخوره ، اما لبخندی زد و یه قاشق سوپ توی دهنش گذاشت چون واقعا نمی‌خپاست مادرش شروع کنه!

اما مثل اینکه مادرشون قصد داشت نزاره امشب بچه‌هاش ارامش داشته باشن.

چون رو به دراکو گفت : دراکو عزیزم کاراتو تموم کرد ؟ نامه هارو فرستادی ؟

دراکو کلافه گفت : بله مادر فرستادم .

نارسیسا ادامه داد : راستی دلانی عزیزم کاره ایزابلا و دراکو طول میکشه ، پس احتمالا یه جند روز دیگه بمونن ویویان گفته اونم‌ می‌خواد یکم استراحت کنه اما اگه تو‌ بخوای برگردی هاگوارتز باهات میاد تا تنها نباشی، یکم درموردش فکر کن و بعدا بهم بگو می‌مونی عمارت یا برمی‌گردی، البته به نظرم‌ برگردین بهتره چون اینجا حوصله‌ات سر میره .

دلانی یهویی و با صدای بلندی گفت : می‌مونم .

که دراکو و پدر و مادرش بهش نگاه کردن ، مثل اینکه صداش از حد انتظارش بلند تر بود !

دلانی سره جاش کمی تکون خورد، گلوش رو صاف کرد و‌ با صدای ارومی گفت : امم من می‌مونم نمی‌خوام استراحت ویویانو بهم بزنم‌ هم اینکه خودمم کلی تکلیف و تحقیق دارم،پس فکر کنم بهتر باشه بمونم عمارت.

نارسیسا: اخه حوصله‌ات سر نمی‌ره ؟

دلانی با لبخند ملیحی گفت : نه ، کی حوصله‌اش از معجون سازی و ریاضیات جادویی سر میره؟

دراکو ابروهاش رو بالا برد و‌ مشغول غذا خوردنش شد.

پدرش لبخند مغروری زد و مشغول خوردن غذاش شد، لوسیوس همیشه همچین حسیو‌ نسبت به دلانی داشت ، اروم مطیع درس‌خون .

نارسیسا هم لبخنی زد و گفت :باشه عزیزم.

اما هیچکدوم نه پدر و مادرش و نه دراکو نمی‌دونستن دلانی چرا می‌خواد بمونه، در اصل هیچکدوم از دوست جدید دلانی خبر نداشتن!


درحالی که توی عمارت لسترنج ،

ایزابلا و ویویان و پدرشون سره میز شام نشسته بودن و داشتن شام می‌خوردن ،
خبری از سکوت نبود!!

ویویان داشت درمورد ماجراهایی وقتی هرماینی رو از عمارت خارج می‌کردن و اینکه دلانی معجون تغییر شکل خورده بود رو برای پدرش تعریف می‌کرد و ایزابلا هم به هیجان ماجرا اضافه می‌کرد .

Right person, wrong time. (+18)Where stories live. Discover now