4 Januaryقبل از نهار کم کم عمارت داشت خالی میشد .
دارک لرد تو اتاق کارش نشسته بود و داشت به پیشنهاد اندره فکر میکرد ، با وجود اینکه به ظاهر الانش عادت کرده بود و باهاش راحت بود اما از اینکه ظاهر زیبا و جذاب قبلش رو داشته باشه هم بدش نمیاومد!برای همین به محض اینکه اندره برگشت توی اتاق ازش پرسید : برای اجرای طلسم به چه موادی نیاز داریم؟
اندره سعی کرد هیجانش رو با یه نفس عمیق و مکث کوتاه بر طرف کنه و موفق هم شد ، نفسی گرفت و گفت: لرد من ! مواردی که لازمه ، چیزایی نیستن که با یه بشکن نشه فراهمشون کرد ، بلکه مسئلهی اصلی وجود یه هم خونه ، یک همخون نزدیک ، مثل یک خواهر یا برادر یا یه بچه!
دارک لرد دستی به سر نجینی کشید و با لحن سردی پرسید : من خانواده یا وارثی ندارم! پس اجرای طلسم غیرممکنه.
اندره پشتشو صاف کرد و گفت : لرد من ! اگه من جای شما بودم این قدر زود تسلیم نمیشدم!
دارک لرد نیم خیز شد و اندره قدمی رفت عقب .
دارک لرد تو یه حرکت چوبشو سمت اندره گرفت و زمزمه کرد:له جی لی منس
و فورا رفت سمتش و دستشو روی گونه و پیشونیه اندره گذاشت ، و کل ماجرای پیدا کردن جاناتان و توماس و ... دید .
دارک لرد دستاشو از روی سره اندره برداشت و اندره افتاد روی زمین !
ولدمورت با شک به پنجرهی پشت سر اندره نگاه کرد و خودشو توی انعکاس شیشه دید و زمزمه کرد : جاناتان!
و چرخید ، از اتاقش رفت بیرون، سمت پذییرایی رفت ، با چشماش دنبال جاناتان گشت ، با دقت به پسر چشم و مو مشکی نگاه کرد.
جاناتان سنگینی نگاه دارک لرد رو احساس کرد و سرش رو بلند کرد و باهم چشم تو چشم شدن!
برای یه لحظه جاناتان با دیدن صورت متعجب و شک زدهی دارک لرد یادش رفت چهجوری نفس بکشه!
دارک لرد با صدای نسبتا بلندی خطاب به چند نفری که توی سالن ایستاده بودن گفت : برین !
بقیه بدون یک ثانیه مکث اطاعت کردن اما توماس که پیش اونا ایستاده بود بعد از اینکه به جاناتان نگاه کرد و اون سرشو تکون داد و لب زد برو سالن رو ترک کرد.
جاناتان با دیدن دارک لرد که داشت سمتش میاومد پشتش رو صاف کرد و لبش رو خیس کرد .
دارک لرد اونقدر اومده بود نزدیک که مجبور شد نیم قدم بره عقب .
جاناتان نگاهی به چوب دستی توی دست دارک لرد انداخت و با صدایی که سعی کرد ثابت و محکم باشه گفت : لرد من ! اتفاقی افتاده!؟
دارک لرد تک تک اعضای صورت جاناتان رو برسی کرد ، انگار که داشت دنبال چیز مهمی میگشت ، اما بعد از مکث کوتاهی گفت : بله ، تو!
YOU ARE READING
Right person, wrong time. (+18)
RomanceGlory never came Easy and Love was never Free. Read part 0 "خلاصه" #Dramione ♾ 🔞 🐍 🩸🪞🍷 👑 ♥️ 👥 🔞