84

268 35 19
                                    



بعد از بیرون اومدن از وزارت خونه اقای مالفوی ، هرماینی رو از بارتی تحویل گرفت اما شناسنامه و مهرش رو بهش نداد ، و گفت عصر دارک لرد خودش اونا رو بهش می‌ده.

اقای مالفوی قبل از برگشتن به عمارت هرماینی رو به نوشیدن چایی دعوت کرد ، و وقتی توی یکی از کافی شاپ های ماگلی اطراف وزارت خونه که بنظر با جادوگرا اشنایی کامل داشت چون اقای مالفوی رو خیلی تحویل گرفت و بهترین میزش رو بهش پیشنهاد داد ، نشستن.

لوسیوس شروع به حرف زدن کرد : هرماینی ، می‌دونم که از پارسال تغییرات زیادی رو توی زندگیت داشتی و تا الان خیلی خوب باهاشون دست و پنجه نرم کردی ، اما هنوز به اخر راه نرسیدی.
عوض شدن اسمت ، یعنی عوض کردن جبهه‌ت .
میدونم خیلی وقتی این کار رو کردی ،ولی تعداد زیادی از این موضوع خبر نداشتن!
ولی الان !
همه خبر دار میشن ، دوست و دشمن و شما قبل اینکه به طور کامل وارد اجتماع بشین هنوز باید کمتر از نصف سال رو توی هاگوارتز بگذرونین!
مطمئنن دراکو و دلانی ، ویویان ،پسرای یاوکسلی و خیلیای دیگه اونجا باهاتن و ازت محافظت می‌کنن اما دامبلدور اونجاست!
دامبلدور ممکنه برای بعضیا مظهر امنیت و صلح باشه اما برای اسلیترینی ها نیست!
مخصوصا بعد از اینکه یکی از جادواموزاش از تام ریدل به لرد ولدمورت تبدیل شد!
و تو دختر همون جادوگری!
اون ممکنه احساس کنه تو از اولش یه دشمن بودی و یه جاسوس ، که برای دارک لرد کار می‌کرده و بعد از اینکه کارتو انجام دادی به اغوش باز خانوادت و اصیل‌زاده ها برگشتی!

هرماینی پرید وسط حرفای لوسیوس و با ناباوری گفت : ولی من حتی روحمم خبر نداشت!
چطور ممکنه ..

لوسیوس با بالا اوردن دستش هرماینی رو به سکوت دعوت کرد و خودش ادامه داد : اینا همه احتمالاته ولی احتمال هایی قوط هستن ، بهش فکر کن!
اونا ممکنه فکر کنن تو توی قطار سریع‌والسیر هاگوارتز عمدا رفتی کابین هری تا باهاش اشنا بشی!
و بعدا خودتو بهشون نزدیک کردی تا بفهمن تو دوست مفیدی براشون میشی و اونا بیان دنبالت !
تو کمک زیادی به پاتر برای طی کردن مراحل مسابقه‌‌ی سه جادوگر کردی ، همون مسابقه‌ای که پاتر رو به اغوش دارک لرد برد!
و دقیقا سال بعدش غیبت زد!
و حالا با مالفوی ها زندگی می‌کنی ، مادر نوه‌شونی و فامیلیت به ریدل تغییر کرده!
و قطعا نباید ازشون انتظار داشته باشی حرفاتو راجب اصل ماجرا باور کنن !
دامبلدوره ‌پیر تنها کسی نیست که می‌تونه بهت اسیب بزنه ، پاتر و دوستاشم هستن !
می‌دونم الان ممکنه بگی نه اون این مارو نمی کنه چون دوستته و ..و .. !
ولی بهش فکر کن تو دختر کسی هستی که پدر و مادر و خیلی از کسایی که دوسشون‌ داره رو کشته و یا تهدیدشون کرده!
برای همین باید ازت بخوام ، یعنی در اصل خواهش کنم !
بخاطر ، پسرت ، و پسر من و دلانی و خودت مواظب رفتارت ، حرفات و حرکاتت باشی!
مواظب کسایی که بهشون اعتماد می‌کنی باش!
یادت نره الان کجای این ماجرایی!

Right person, wrong time. (+18)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt