هرمن نگاهی به هیرو انداخت ، نمیدونست الان باید نگرانش باشه یا هنوز زوده!چون توی خواب داشت لبخند میزد !
اما بیخیالش شد و چرخید و بهش پشت کرد ، به شنبه فکر کرد ، به ویویان ، به روزشون!
نمیتونست ویویانو از سرش بیرون کنه!
اونا باهم بستنی خورده بودن ، چندتا سال سومی رو مسخره کرده بودن، یکم خرید کرده بودن، نهار خورده بودن و کلی باهم گشته بودن و رفته بودن جاهایی که معمولا کسی نمیره و همهی اینا رو با خنده و مسخره بازی انجام داده بودن!
هرمن هیچوقت با دخترا بیرون نمیرفت مگر اینکه اخرش به تخت خواب ختم میشد ، برعکس این بار که فقط یه بوس معمولی خداحافظی روی گونهاش گرفته بود!
اما بازم بهش خوشگذشته بود !
براش عجیب بود!
اما بازم دلش میخواست باهاش بره بیرون!هرمن به خودش اومد و پوزخندشو جمع کرد ، باخودش فکر کرد شاید بهتره بیشتر نگران خودش باشه تا هیرو!
هرمن سعی کرد فکر خالی کنه و بخوابه ، درحالی که دلانی روی تختش نشسته بود و از پنجرهی راهروه خوابگاه دخترا به عمیق دریاچه نگاه میکرد.
به هرماینی و دراکو فکر میکرد که حالا کم کم دارن بهم نزدیک تر میشن ، به هیرو که اخر هفته توماس و دیده بود ، حتی میدونست ویویانم با هرمن بیرون رفته هرچند که زیاد مطمئن نبود هرمن مخاطب نامه هایی باشه که بعضی وقتا مینویسه!
اما براش مهم نبود ، الان فقط خودش تنها مونده بود!
حتی ایزابلا و سدریکم باهم بودن و فقط سالاز میدونست الان کجان و دارن چیکار میکنن!هروقت که دلانی به تنهایشش فکر میکرد ، جاناتان میاومد توی فکرش ، اما میدونست این یه خیال باطله!
چون اونا فقط توی جشن باهم رقصیده بودن ، حرف خیلی خاصیم نزده بودن ، فقط اینکه اسمش چیه و خوشکل شده و یکم سوال درمورد خانوادش !
سوالایی که اگه با هر غریبهای برقصی ازت میدپرسه !
اما برخلاف مغزش که قانع شده بود ، دلش قانع نمیشد!از جاش بلند شد وبا خودش فکر کرد ، اگه دراکو بتونه هر دختری که بخوار رو داشته باشه حتی هرماینی گرنجر!
منم میتونم!
منم مثل اون مالفویم!
منم مثل ویویان که به هر کی بخواد میرسه اصیلم !
و حتی از ایزابلام که سدریکو ماله خودش کرده خوشکل ترم !
باید یکی رو پیدا کنم!
باید از فکر جاناتان بیام بیرون!
کی درمورد پسری که یه بار باهاش رقصیده فکر میکنه!
DU LIEST GERADE
Right person, wrong time. (+18)
RomantikGlory never came Easy and Love was never Free. Read part 0 "خلاصه" #Dramione ♾ 🔞 🐍 🩸🪞🍷 👑 ♥️ 👥 🔞