118 🔞

401 31 9
                                    


دراکو فکر نمی‌کرد بیشتر از چند ثانیه طول بکشه اما با گذاشتن لباش روی لب‌های نرم و شیرین هرماینی نتونست در برابر اون گرما مقاومت کنه !
یا شاید هم نمی‌خواست‌ مقاومت کنه ..
حالا که خیلی وقت بود از این لذت بهره‌ای نبرده بود می‌خواست جبران کنه ، شاید هم تلافی !
در اصل نمی‌دونست . نمی‌دونست کیه و کجاست !
تنها چیزی که در لحظه‌ی حال می‌دونست این بود که نمی‌خواست این لحظه تموم شه ..
ادامه پیدا کنه تا ابد ادامه پیدا کنه .
این خلسه‌ی عمیق و شیرین تموم نشه ، حداقل نه به این‌ زودی .
نه دراکو و نه هرماینی نمی‌خواستن از این حالت خارج بشن با طولانی‌تر شدن بوسه‌شون‌ دستای هرماینی پشت گردن دراکو رفتن و دست دراکو دور کمر هرماینی سفت‌تر شد و دست دیگه‌اش رو از بین موهای هرماینی بیرون کشید و زیر پاهاش رفت و بلندش‌ کرد .
بوسه‌شون قطع نشد تا دراکو هرماینی رو به سمت اتاقش برد و روی تخت انداختش‌ و روش نیم‌خیز شد توی چشمای هم خیره شدن!
اما اینبار بعد از مدت‌ها هیچکدوم صبر نداشتن و دوباره به سمت لبای هم هجوم آوردن
هرچی می‌گذشت بوسه‌شون‌ گرم‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌شد .
برای نفس گرفتن از هم جدا شدن و دراکو درحالی که نفس‌نفس‌ می‌زد سرش رو توی گردن هرماینی برد بوسه‌ها و گازهای نسبتا کوچیکش‌ رو از اونجا شروع کرد!
نفس هرماینی با حس کردن لبای دراکو روی گردنش برید و دستاش توی موهای اون رفت و آه کوتاهی از بین لباش خارج شد .
دستای دراکو پایین‌تر رفت و روی سینه‌های‌ هرماینی فشار خفیفی اورد اه و ناله‌های کوتاه هرماینی از همونجا شروع شد
دراکو لباس هرماینی رو درآورد و با باز کردن سوتینش‌ و بردن بوسه‌هاش‌ سمت سینه‌هاش‌ ناله‌هاش‌ رو بلندتر هم کرد!
هرماینی با هر حرکت دراکو بیشتر دلش می‌خواست اون رو داخل خودش احساس کنه!
دراکو کتش رو درآورد و دستای ظریف هرماینی روی دکمه‌های‌ پیراهنش رفتن و دونه‌دونه‌ اونارو باز کرد و دراوردش‌ و دراکو بازم لبای هرماینی رو بین لباش گرفت و محکم‌تر از قبل می‌بوسیدش‌ .
آروم دامن هرماینی رو همراه لباس‌زیرش‌ پایین کشید و بازم بوسه‌هاش‌ رو پایین‌تر برد.
دراکو از سینه‌ها و شکم هرماینی سیر شد سرش بین پاهای اون بود و زبونش‌ رو بین پوسی هرماینی می‌کشید و کاری کرد کل خوابگاهشون‌ با صدای ناله‌های پرلذت‌ هرماینی پر بشه!
اما هیچکدوم دیگه طاقت نداشتم و دراکو بلند شد و شلوار و باکسرش‌ رو درآورد .
پاهای هرماینی رو باز کرد و امد‌ بینشون‌ و سرش توی گردنش رفت .
خودش رو بین پاهای هرماینی تنظیم کرد و خیلی محکم دیکش رو واردش کرد و هرماینی با حس کردن دراکو داخل خودش ناله غلیظی کرد و پشت کمر دراکو خراشید!
دراکو از همون موقع ضربه‌هاش‌ رو شروع کرده بود .
اون واقعا داشت تمام این مدت دوری‌شون رو تلافی می‌کرد!
با هر بار عقب و جلو شدن دراکو هم درد هم لذت هرماینی بیشتر می‌شد و به جایی رسیده بود که می‌خواست به خاطر لذتی که داشت گریه کنه و جیغ بکشه!
اما دراکو با گذاشتن لباش روی لبای هرماینی بهش اجازه این‌کارو‌ نداد و هرماینی فقط بین بوسه‌هاشون‌ زمزمه کرد:
-دراکو...اهه...محکم‌تر!
دراکو پوزخندی زد و دیکش رو تا ته داخلش فشار داد که صدای جیغ خفیف هرماینی بلند شد و بازم پشت دراکو رو خراشید و بازم می‌خواست که دراکو تندتر و محکم‌تر انجامش بده !
اما با حس رطوبت و گرمایی بین پاهاش و به اوج رسیدن لذتش‌ نتونست بیانش کنه!
دراکو با چند حرکت دیگه خودش رو داخل هرماینی خالی کرد و درحالی که نفس‌نفس‌ می‌زدن‌ کنارهم روی تخت افتادن .

Right person, wrong time. (+18)Where stories live. Discover now