بلخره فردایی که هرماینی ازش وحشت داشت رسید!و همین طور یک یادداشت از طرف دارک لرد که از هرماینی خواسته بود فردا همراه خانوادهی مالفوی به عمارت اون بیاد و تا پایان درگیری همون جا بمونه!
لوسیوس انتظار چنین درخواستی رو داشت برای همین وقتی هرماینی و دلانی خودشونو انداختن تو اتاق کارش تا بهش اطلاع بدن اصلا متعجب نشد ، هیچ!
حتی طوری رفتار کرد که دخترا احساس کردن این همه استرس و هیجانشون بیخودی بوده و یکم شرمنده شدن .
اما اقای لسترنج و برادرش ، بلاتریکس ، دخترش ایزابلا و داماد ایندش سدریک وارد اتاق کار لوسیوس شدن ، پس دخترا زود خودشون رو جمع و جور کردن و بعد از اینکه اقای لسترنج پیشونی دلانی رو بوس کرد ، بلاتریکس دستی به موهاش کشید و ایزابلا با لبخند محبت امیزی دستشو روی شونهاش گذاشت و زمزمه کرد : بعدا میام پیشتون .
و نگاهی به هرماینی انداخت.
دخترا اتاق رو ترک کردن ، و راهی پذییرایی شدن ، جایی که صدای ویویان و جیغ های اسکورپیوس میاومد و البته همین طور دراکو !
که نشون میداد برگشته خونه چون صبح خیلی زود رفته بود بیرون و کسی هم نمیدونست کجا رفته!
دلانی روی پله ها دست هرماینی رو گرفت و گفت: اممم ..
میون ،
احتمالا الان دراکو هم میره اتاق کار پدرم ،
لطفا بعدا ازش نپرس درمورد چی حرف میزدن ،
فکر نکنم برای هیچ کدومشون خوشایند باشه که تعریف کنن داشتن درمورد چی حرف میزدن.هرماینی فقط سرشو تکون داد و چیزی نگفت.
و همراه هم از پله ها رفتن پایین .
همون موقع نارسیسا و دراکو از پذییرایی اومدن بیرون ، روی پله ها بهم رسیدن ،
دراکو پیشونی هرماینی رو بوسید و هرماینی با لبخند گرمی و نوازش پشتش جوابش رو داد.
دراکو موهای دلانی رو هم بهم ریخت و قبل از اینکه به سرعت از پله ها بره بالا موهاشو کشید.
دلانی جیغ زد : دراکوووووو!
، سمت نارسیسا چرخید و همزمان که سرشو نوازش میکرد نالید :مادر !نارسیسا سرشو به نشونهی تاسف تکون داد و به تندی گفت: دراکو !
کی میخوای بزرگ شی؟دراکو از بالای پله ها داد زد : وقتی برای سومین بار پدر شدم!
با وجود اینکه هیچکدومشون صورت دراکو رو نمیدیدن اما هر سه تاشون مطمئن بودن داره با شیطنت پوزخند میزنه!
YOU ARE READING
Right person, wrong time. (+18)
RomanceGlory never came Easy and Love was never Free. Read part 0 "خلاصه" #Dramione ♾ 🔞 🐍 🩸🪞🍷 👑 ♥️ 👥 🔞