- قبوله.
تهیونگ پوزخندی زد و بدون تردید دستش رو جلو برد و مقابل جونگکوک گرفت.
با دیدن سکوت و نگاه گیج پسر مو مشکی به دستش اشاره کرد:- نمیخوای باهام دست بدی؟ همین الان یک معامله فاکی کردیم.
جونگکوک کلافه دستش رو جلو برد و با کسی که هرگز فکرش رو نمیکرد روزی مجبور به کنار اومدن باهاش بشه، دست داد.
- این به معنای صلح نیست فهمیدی؟
تهیونگ خندید، شل و بیخیال.
درحالی که با قدمهای آروم سمت تخت میرفت جواب داد:- خیلی خب مرد قول میدم بازم کتکت بزنم.
روی تخت لم داد و درحالی که فلاسک فلزی عزیزش که از ویسکی مورد علاقهش پر شده بود رو از جیب کتش در میآورد سمت چهرهی آروم و نگاه خیرهی جونگکوک به مشروبش برگشت.
اون نمیدونست که چقدر پسر کوچکتر به الکل داخل اون شراب نیاز داره.- یکم میخوای؟
عالی شد! قرار نبود دستِ تهیونگ رو رد کنه.
درحالی که سمت تخت میرفت بدون تردید جواب داد:- آره.
تهیونگ نیشخندی به پسر مشتاقی که حالا کنارش نشسته بود زد و فلاسک رو به سمتش گرفت.
بلافاصله لبهای سرخش دور دهنهی فلاسک حلقه شد و بدون مکث چند جرعهی بزرگ از محتویاتش نوشید، بدون اینکه خم به ابرو بیاره.
اون داشت زیاده روی میکرد چون محض رضای خدا درصد الکل اون مشروب بالا بود.
سریع دستش رو جلو برد و فلاسک رو از جلوی دهان پسر عقب کشید:- هی! گفتم یکم.
به خاطر حرکت تازه وارد کمی از ویسکی روی چونهاش ریخت.
بی اهمیت با آستین لباس چونهاش رو خشک کرد و نالید:- حاضرم شرط ببندم اون آبمیوههای کوفتی الکلشون زیر ده درصده.
تهیونگ پوزخند زد وکمی از مشروب داخل فلاسک خورد:
- شبیه کسایی صحبت میکنی که شبشون رو با ویسکی صبح میکنن.
جونگکوک خودش رو از پشت روی تخت انداخت... حالا سرش به خاطر تاثیر الکل سبک شده بود:
- احتمالا اگر این کار رو بکنم قراره مامانم از خونه بیرونم کنه.- به الکل حساسه؟
- اون یه پزشکه به هرچیزی که در مقابل سلامتی باشه حساسه.
- اما من شبهام رو با ویسکی صبح کردم.
با برگشتن نگاهِ ناخوانای جونگکوک سمتش، پوزخند زد و به گونههای سرخش خیره شد:
- چیه؟ فکر کردی مثل تو پاستوریزهام؟
جونگکوک کمی اخم کرد:
YOU ARE READING
ᴛᴏʀʀᴇɴᴄᴇ ᴋɪɴɢᴅᴏᴍ👑
Fanfictionکیم تهیونگ، پسر کوچکتر کیم تائه سو رهبر مافیای black Snake بعد از خراب کاری که توی مدرسه سابقش به بار آورد و خط قرمزی که روی پروندهاش کشیده شد با نفوذ پدرش به دبیرستان تورنس منتقل میشه. اون میخواد دوباره قدرتش رو از نو بسازه اما تورنس، پادشاهی پ...