see

3.5K 769 229
                                    

.
.
.
جیمین در حالی که از حالت لش روی تخت خارج میشد و به خاطر شوک وارده بهش صاف می‌نشست، تقریبا داد زد:

- داری میگی اون یونگی دیوونه داشته بهمون پیام مخفی میرسونده؟

جونگ‌کوک ته مونده‌ی سیگارش رو روی عسلی خاموش کرد و با خنده جواب داد:

- آره، عموی ته توی خونه بوده برای همون...

- فاک پسر این حجم از اسکل بودن برای منم قفله.

با این جمله جفتشون به خنده افتادن.
لعنت به یونگی! با اون حرکات فوق مسخره‌اش.
جیمین با اخم دود کم جونی که ته مونده‌ی سیگار جونگ‌کوک مونده بود رو با دست پراکنده کرد و دوباره روی تخت پهن شد.
جونگ‌کوک که هنوز میخواست سیگار بکشه، بین وسایل پخش و پلای اطراف تخت دنبال پاکتِ دزدیده شده از برادرش میگشت که با جمله‌ی جیمین خشکش زد:

- وی ‌واقعا دوستت داره کینگ... می‌دونستم به این راحتی پا پس نمیکشه.

- می‌دونی که هوسوک به خاطر خودت...

جیمین اجازه نداد جمله‌اش رو کامل کنه.
لبخند زد. هیچ وقت به خاطر دردهاش فریاد نزد، اشک نریخت. اون بلد نبود چطور جلوی خرد شدنش رو بگیره اما به لطف خانواده‌ی فاکداپش کاملا توی پنهان کاری حرفه‌ای بود.
هرچند هیچ چیز نمیتونست جلوی بغض رو بگیره.
حتی یک لبخندِ فاکی.

- به خاطر من بهم اسیب زد؟ اره میدونم.
چند هفته‌اس سمت هیچ دراگی نرفتم، بدنم درد میکنه شب‌ها نمی‌تونم بخوابم، ولی تحمل درد قلبم از همه‌اش سخت‌تره.
جونگ‌کوک گوشه‌ی تخت نشست.
خیسی چشم‌هاش رو دید.
این شکستن رو چند روزی حس کرد... خوب دردش رو حس میکرد.

- هی می خوای بغلم کنی؟

با شوخی جیمین خندید و کوسنی که جلوی دستش بود رو توی صورتش کوبید.

- فاک یو، کی گفته؟

کله پرتغالی با حالت دراماتیکی قلبش رو فشرد و بیشتر مو مشکی رو خندوند.

- جئون دلمو شکستی.

- میدونی که کارمه.

- اره داداش با لاشی بازی‌هات آشنام.

بلندتر خندید.
بیخیال پاکت گمشده‌ی سیگار خودش رو کنار پسر غمگین اما عجیب کنارش انداخت.
حالا هر دو به سقفی سفید و خالی از تصویر خیره شدن.

- میخوام با تهیونگ از اینجا برم جیم، باهام بیا.

جیمین نیشخند زد:

- من کجا بیام؟ تو و نیک هدف دارین، اون دانشکده‌ی پزشکی و تو پسری که دوسش داری! من دلیلی برای رفتن ندارم.

جونگ‌کوک اخم کرد.
سرش رو سمت صورت بی‌حس کنارش چرخوند.
این شهر جای جیمین نبود.
اون باید میرفت. میرفت جایی که بتونه برقصه، بتونه شاد باشه، جایی دور از پدرش...

ᴛ‌ᴏ‌ʀ‌ʀ‌ᴇ‌ɴ‌ᴄ‌ᴇ‌ ‌ᴋ‌ɪ‌ɴ‌ɢ‌ᴅ‌ᴏ‌ᴍ‌👑Where stories live. Discover now