قدمهای خستهاش رو پشت به پشت تهیونگ برداشت.
نمیدونست کجا میرن.
حتی نمیدونست چرا باید از تولیدو خارج بشن و نزدیک یک جنگل که هیچ ایدهای نداشت کجاست نگه دارن.
حتی این رو هم متوجه نشد که چرا ماشین رو کنار یک پل نگه داشتن و با پاهای بیچارشون یک پرتگاه نه چندان عمیق و شیب دار رو پایین رفتن.
مطمئن بود هیچکس تا به حال حتی اونجا نیومده.
هیچ اثری از گذر ادمیزاد دیده نمیشد.
فقط سبز وحشی جنگل و خاک نم دارش توی چشم بود.
خورشید هم وسط اسمون بهشون نیشخند میزد و با گرما ازارشون میداد.
کلافه از اون راه بیانتها اسمش رو صدا زد:- تهیونگ؟
مو قهوهای بدون اینکه سمتش برگرده جواب داد:
- هوم؟
- اینجا کجاست؟
- بیا بیب غر نزن.
- تهیونگ واقعا خستم اذیت نکن.
- اخه من کی اذیتت کردم؟
با اخم شیب کلافه کننده رو پایین رفت و سعی کرد تعادلش رو حفظ کنه.
- درواقع یادم نمیآد که کی اذیتم نکردی.
تهیونگ نیشخند زد.
خوب میدونست حق با جونگکوکه.- نمیتونم ردش کنم.
بلاخره به یک زمین صاف رسیدن.
جونگکوک با خستگی خم شد و دستهاش رو روی زانو گذاشت.
کنار صدای گنجشکها صدایی شبیه به فرود آب هم به گوش میرسید.
انگار اون نزدیکی یکآبشار بود اما جونگکوک واقعا بیمیل بود برای دیدنش.
عضلات پاش درد میکردن.
حس میکرد یک مصافت طولانی رو دویده.- دیگه نمیتونم.
تهیونگ با لبخند جلو اومد.
- فقط یکم دیگه مونده.
- نه نمیام... بسه.
مو قهوهای به غرغرهاش توجهی نکرد.
ناسلامتی اون یک فوتبالیست بود.- میخوای کولت کنم؟
جونگکوک خواست با اعتراض بگه نه و غر بزنه که مگه فلجه.
اما با دیدن چهرهی نه چندان خستهی تهیونگ که انگار نه انگار کل مسیر رو توی یک زمین شیب حرکت کرده، حرصش گرفت و نظرش رو عوض کرد.
دستهاش رو باز کرد و اشاره زد تا خم بشه.- کولم کن.
تهیونگ با همون لبخند جلو اومد.
جلوی پاهاش زانو زد و جونگکوک بدون خجالت روی کولش پرید.
طوری با سرعت این کار رو کرد که صدای آخ گفتن تهیونگ به گوش رسید.
دستهاش رو زیر رانهای درشت مومشکی گذاشت و بالا کشیدش.
همین طور که قدم بر میداشت غر زد:- لعنتی چقدر سنگینی.
جونگکوک با حرص توی سرش کوبید و دوباره نالهاش رو در اورد.

أنت تقرأ
ᴛᴏʀʀᴇɴᴄᴇ ᴋɪɴɢᴅᴏᴍ👑
أدب الهواةکیم تهیونگ، پسر کوچکتر کیم تائه سو رهبر مافیای black Snake بعد از خراب کاری که توی مدرسه سابقش به بار آورد و خط قرمزی که روی پروندهاش کشیده شد با نفوذ پدرش به دبیرستان تورنس منتقل میشه. اون میخواد دوباره قدرتش رو از نو بسازه اما تورنس، پادشاهی پ...