.
.
.
توی افکارش غرق بود. نمیدونست چقدر گذشته که روی تخت لم داده و با زل زدن به سفیدی سقف، از زمان حال جدا شده بود. چمدونش گوشهی اتاق بود و پسرش رفته بود. اتاق بدون وجود جونگکوکش بزرگتر و سردتر به نظر میرسید.
تنها جای امن انگار روی تخت بود. که هنوز عطر تن مومشکی رو به یادگار داشت که اون هم فقط باعث دلتنگی بود.
با صدای بلند یونگی سرش رو بلند کرد. کی اینقدر توی افکارش غرق شده که حتی فهمیده بود کی وارد اتاق شده؟- تهیونگ کجایی؟
- همینجا.
یونگی ابرویی بالا انداخت و نزدیکتر اومد:
- میدونی چند بار صدات زدم؟
نگاهش رو از چشمهای رفیقش دزدید. باید چی میگفت:
- نفهمیدم.
- دو ساعت دیگه پرواز داریم.
- هوم.
البته که این چیزی نبود که ندونه اما ترجیح میداد بهش فکر نکنه. رفتن از تولیدو سخت نبود. دور شدن از پسرش بود که این سفر رو سخت میکرد.
یونگی انگار که ذهنش رو خونده باشه، پرسید:- دلتنگشی؟
- نگرانشم.
- دروغگوی بدی هستی.
تهیونگی آهی کشید و با عصبانیت بستهی سیگارش رو از روی میز چنگ زد.
- چرا باید با پدر و مادرش زندگی کنه؟
یونگی آروم خندید. این دیگه چی بود؟
- جدی که نمیگی؟
تهیونگ چشم غرهای بهش رفت و ادامه داد:
- باید از اون خونه بیارمش بیرون.
بازم به افکارش خندید. انگار این تنهایی یک روزه برای رفیقش بیش از چیزی که باید مضر بوده.
تهیونگ سیگارش رو روشن کرد و از روی تخت بلند شد تا پنجرهی اتاق رو باز کنه. انگار عادت کرده بود به این کار. حتی حالا که جونگکوک نبود بازم پنجره رو باز میکرد تا هوا تهویه بشه.- نامجون هیونگ چرا باهات حرف نمیزنه؟
به سوالاش پوزخند زد.
دود سیگار رو آروم از سینهاش بیرون فوت کرد و آروم لب زد:- چون یک کادوی خوشگل براش گذاشتم.
یونگی ابرویی بالا انداخت. سخت نبود که حدس بزنه منظورش چیه!
خوب میدونست توی انبار که گرد و خاکی راه انداخته.- نگاه جین هم بهت عجیب بود، فکر میکنی بذاره بازم با برادرش باشی؟
اخمهاش رو توی هم کشید. واقعا تمام تلاشش رو کرد تا بتونه رابطهاش رو با جین خوب نگه داره اما اگر اون میخواست جلوش بایسته پس قرار نبود عقب بکشه.
YOU ARE READING
ᴛᴏʀʀᴇɴᴄᴇ ᴋɪɴɢᴅᴏᴍ👑
Fanfictionکیم تهیونگ، پسر کوچکتر کیم تائه سو رهبر مافیای black Snake بعد از خراب کاری که توی مدرسه سابقش به بار آورد و خط قرمزی که روی پروندهاش کشیده شد با نفوذ پدرش به دبیرستان تورنس منتقل میشه. اون میخواد دوباره قدرتش رو از نو بسازه اما تورنس، پادشاهی پ...