-دارن برای زندگی میجنگن!مردی که وسط رینگ ایستاده بود با اشارهی دستاش:شروع بازی رو اعلام کرد.
جونگکوک از حرکات رزمی سر درمیآورد و بوکس کار میکرد و حتی چندبار به مسابقات زیر زمینی رفته بود.
اما این چیزی که از صفحهی بزرگ رو بهروش تماشا میکرد متفاوت بود.
هیچ حرکتی درست نبود و حتی قانونی هم وجود نداشت.
دو مرد مبارز، از مشت و لگد و سیلی برای زمین زدن هم استفاده میکرد و چیزی به نام داوری وجود نداشت.انگار پایان اون مسابقه با مرگ یک نفر اعلام میشد.
زیر چشمی به ویکتور که در خونسرد ترین حالت ممکن به اون جنایت خیره شده بود، نگاه کرد.
این همون پسرِ شیطونی بود که مدام باهاش لاس میزد؟
دشمنی که دست کم گرفته بودش؟مردِ نیمه لختی که لاغر اندام تر بود و پشتش با چیزی شمارهی ۱۰ رو حک کرده بودن، با لگدِ دردناک شمارهی ۲۰ روی زمین افتاد.
فریادِ وحشیانهی تماشا چیها بلند شد.حالا کفِ رینگ به سرخی میزد و شمارهی ده با هس هسهای دردناک خون تمام صورتش رو گرفته بود.
نگاهش رو از رینگ گرفت و به تابلوی نئونی که بالای زینگ نصب بود افتاد.شمارهی ده و بیست روش نوشته شده بودن و اعدادی که زیر هرکدوم بود مدام تغییر میکرد.
حالا رقمی که زیر شماره بیشت بود به دویستهزار دلار رسیده بود.
انگار همه داشتن روی مرگ شمارهی ده شرط میبستن.- تو هم شرط بستی؟
با صدای آروم از ویکتور پرسید.
پسرِ تقابدار با مکث سمتش چرخید.- من از برنده سهم دارم مهم نیست که کی باشه!
درسته! اون رئیس تمام این دم و دستگاه بود.
چرا باید روی شرط بندی ریسک کنه درحالی که به هرحال پول خوبی گیرش میآد؟شمارهی بیست با پوزخند نزدیکِ مردِ زخمی شد که کف رینگ افتاده بود.
انگار میخواست بازی رو تموم کنه!
وقتی پاش رو روی گلوی شمارهی ده گذاشت، خون با شدت بیشتری از دهان مرد بیرون ریخت.وی تکون آرومی خورد و با چرخوندن سرش به مردی که پشتش بود خیره شد.
- چندتا بیننده گرفتیم؟
- ۱۲۰ تا از سرور های امن... ۹۰ تاشون روی بیست شرط بستن.
جونگکوک با کمی بهت به وی خیره شد.
اونا بینندههای آنلاین هم داشتن؟
آدما میتونستن با لذت به بازی مرگ خیره بشن و شرط ببندن! چه جهنمی!- فکر میکنی کی میبره؟
- معلوم نیست؟ شمارهی بیست داره خفهاش میکنه!
- من همیشه منتظر آخرش میشم میدونی چرا؟
بازندهها همیشه یک قدم تا برنده شدن فاصله دارن...
و حاضرن به خاطر زندگیشون هر کاری بکنن.

ESTÁS LEYENDO
ᴛᴏʀʀᴇɴᴄᴇ ᴋɪɴɢᴅᴏᴍ👑
Fanficکیم تهیونگ، پسر کوچکتر کیم تائه سو رهبر مافیای black Snake بعد از خراب کاری که توی مدرسه سابقش به بار آورد و خط قرمزی که روی پروندهاش کشیده شد با نفوذ پدرش به دبیرستان تورنس منتقل میشه. اون میخواد دوباره قدرتش رو از نو بسازه اما تورنس، پادشاهی پ...