The death of hearts

4.1K 874 343
                                    

ممنون که برای تورنس و من صبورید🩶

.
.
.
تکیه اش رو از دیوار گرفت و برای چندمین بار به اتاقی زل زد که رفیقش خودش رو درونش حبس کرده بود.
چندساعت؟ چند دقیقه؟
نمی‌دونست اما تمام مدت اون‌جا بود.
شاید حرف زدن بلد نبود‌. مثل جیسو آغوش نداشت برای دلداری اما بودن رو خوب بلد بود.
با زنگ خوردن موبایلش نگاه از در بسته گرفت و به شماره‌ی نا آشنایی که روی صفحه افتاده بود، داد.
برتی بر قرار کردن تماس مردد نشدگ. چون فقط دو شماره توی موبایلش سیو بود. تهیونگ و جی‌هوپ.
پس اون شخص هرکسی می‌تونست باشه.
البته که صدای جونگ‌کوک اخرین حدسش بود‌:

- یونگی؟

- هی ببین کی مزاحم شده.

- آه خفه‌شو مجبور شدم... تهیونگ از دیشب تا به حال به تماسام جواب نمی‌ده!

با غم نگاهی دوباره به در بسته کرد:

- آره یکم سرش شلوغه.

جونگ‌کوک دلگیر پرسید:

- اونقدر که حتی به منم جواب نده‌؟

خندید... شاید برای پرت کردن حواس اون پسر.

- رفیقم لوست کرده آره؟

- می‌تونم باهاش حرف بزنم؟

- فعلا پیشم نیست.

- موبایل برادرم رو تا نیم ساعت دیگه نگه می‌دارم پیشم، بگو بهم زنگ بزنه.

- اگر دیدمش.

جونگ‌کوک کلافه از جملاتی که مدام عصبیش میکرد غرید:

- یونگی من بهش نیاز دارم.

- خیلی خب ببینم چی کار می‌شه کرد.

تنها چیزی بود که تونست بگه.
نه قولی و نه قراری... فقط یک جمله که اون پسر رو امیدوار کنه‌.
امید به چیزی که حتی یونگی هم ازش مطمئن نبود.

- منتظرم.

بدون اینکه چیزی بگه تماس رو قطع کرد.
کاش جیسو اونجا بود.
این ازش بر نمی‌اومد.
نفس عمیقی کشید و با تکیه به دیوار ایستاد.
به خاطر نشستن طولانی مدت کمرش تیر کشید اما حتی اخم نکرد.
با قدم‌های اروم سمت در رفت و بدون اینکه تقه‌ای بزنه دستگیره رو پایین کشید و سرش رو داخل برد.
خیره به نگاه بی‌حس تهیونگی که روی تک تخت وسط اتاق لم داده بود، پرسید:

- می‌تونم بیام داخل؟

مو قهوه‌ای سیگار به انتها رسیدش رو میون ده ها سیگار خاموش شده‌اش سر برید و جواب داد:

- اومدی که.

یونگی بی‌اهمیت داخل اتاق شد حالا بوی اون کوفتی ها بیشتر حس میشد.
با اخم سمت پنجره رفت تا بلکه کمی اکسیژن به هر دوشون برسونه‌.

- لعنت بهت خفه نشدی؟

سکوت بود که جواب گرفت.
باد سردی به صورتش خورد... و آهه خفه در سینه‌اش رو سفید نقاشی کرد.
بی صدا اما پر نقش بود.

ᴛ‌ᴏ‌ʀ‌ʀ‌ᴇ‌ɴ‌ᴄ‌ᴇ‌ ‌ᴋ‌ɪ‌ɴ‌ɢ‌ᴅ‌ᴏ‌ᴍ‌👑Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang