یک کیلو شدن خانوادمون مبارک وایاهای من🥹💜
این لقب جدیدتونه( vaia) که قراره از این به بعد بیشتر بشنوید.
دوسش دارید؟
معناش گلهای بنفش رنگه. بنفش هم که رنگ ماست.
اخرین رنگ رنگین کمان... یادتونه؟
ما بهم اعتماد داریم و قراره تا مدت طولانی با هم بمونیم و کلی حال خوب تجربه کنیم.خیلی خوشحالم که دارمتون.
.
.
روز بعد.روی تخت لم داده بود و به صفحه لپتاپش که چهرهی جیمین و نیکول رو قاب گرفته بود نگاه میکرد.
خودش هم نمیدونست کی اینقدر صمیمی شدن که پای چت تصویری بخوان در مورد اتفاقات هر روزشون صحبت کنن اما این اتفاق افتاده بود.جیمین دستی دور گردن نیکول انداخت و با لبخند شیطونی پرسید:
- داری میگی یک روز کامل خونهی تهیونگ بودی؟
- یک روز که نه بعد از صبحانه جین هیونگ اومد دنبالم چون بابا داشت به نقطهی جوش میرسید.
مو عسلی اما بیخیال نشد.
- سکس کردین؟
نیکول چهرهاش رو جمع کرد و غرید:
- جیمین!
- چیه؟ من و تو که سینگلیم بذار فیض ببریم از خاطرات.
جونگکوک چشمی چرخوند. به هرحال جیمین رو توی آرزوی تعریف کردن رابطشون میذاشت.
پسرک هورنی!- خفهشو کله حنایی... چه خبر از بگاییت با هوسوک؟
جیمین آهی کشید و سایهی غم تمام صورتش رو پر کرد.
کی از دلتنگی و تنهایی اون پسر خبر داشت؟ اون هم وقتی تمام مدت پشت لبخند و شیطنش پنهان میشد؟- چرا فکر کردی ازش خبر دارم؟
جونگکوک کمی نیم خیز شد و گفت:
- شنیدم با ته رفتن نیویورک.
- از کی شنیدی؟
- دیروز تهیونگ بهم گفت دارن میرن نیویورک برای کارهای باشگاه.
نیکول که چهرهی توی هم جیمین رو دید بحث رو عوض کرد:
- دیگه خبری از اون امی نشد؟
- نه نشد لعنت بهش، جیم باید راجع بهش بهم میگفتی!
جیمین خندید:
- میخواستی در مورد دوست پسرِ رلت باهات حرف بزنم؟
جونگکوک با حرص بهش چشم غره رفت.
اون دو نفر از ازار هم لذت میبرن و این وسط نیکول بود که کاری ازش بر نمیاومد.- اون دوست پسرش نیست.
نیک با کنجکاوی پرسید:
- حالا چرا اسمش دخترونهاس؟ امی چیزی شبیه به امیلی یا همچین چیزیه؟
YOU ARE READING
ᴛᴏʀʀᴇɴᴄᴇ ᴋɪɴɢᴅᴏᴍ👑
Fanfictionکیم تهیونگ، پسر کوچکتر کیم تائه سو رهبر مافیای black Snake بعد از خراب کاری که توی مدرسه سابقش به بار آورد و خط قرمزی که روی پروندهاش کشیده شد با نفوذ پدرش به دبیرستان تورنس منتقل میشه. اون میخواد دوباره قدرتش رو از نو بسازه اما تورنس، پادشاهی پ...