سیگار نیمه سوختهاش رو زیر کتونی ال استار سفیدش له کرد و با بستن ژاکت چرمی و سیاهش باندای سفید مشکی روی سرش رو عقبتر برد تا بتونه یونگی رو که با کمی فاصله درحال صحبت با مردی تتو کرده و خشن منظر بود، ببینه.
هوسوک با صدای رو مخ نوتیفکشن موبایلش که هر چند ثاتیه به گوش میرسید روی اعصابش رژه میرفت.- اون کوفتی رو بذار کنار هوبی تا از راستا نکردمش تو باسنت.
هوسوک آروم خندید و پیراهن سفید دبیرستان رو کمی از تنش فاصله داد چون به نظر میرسید گرمش شده و فکر میکرد این تاوان گوش دادن به یونگی و حرفهای احمقانهاش برای پیچوندن کلاس ریاضی باشه.
- جیمین خبرهای خوبی برات داره، هرچند مطمئن نیستم که چقدر خوب باشه.
تهیونگ چشمهاش رواز یونگی که با ناامیدی سمتشون قدم تند کرده بود گرفت و سمت هوسوک برگشت.
حالا میفهمید تمام این مدت رفیقش درحال چت با دوست پسر جذابش بوده.- چه خبری؟
پسر فرصت نکرد تا جوابی بده چون یونگی بهشون رسید و نالید:
- این مردک میگه یانجون مدتی براش مواد نبرده.
حتی گفت ازش طلب داره و مطمئنا اگر ببینش قراره جرش بده.تهیونگ پوف کلافهای کشید و به موتور سیاهرنگش تکیه داد.
اگر به خون اون حرومزاده بابت دور زدن و بردن ابروش پیش پدر و برادرش تشنه نبود تاحالا صد بار بیخیالش شده بود.
اما پای غرور و شرفش وسط بود.
دستش رو سمت جیبش برد تا بستهی سیگارش رو بیرون بکشه که صدای هوسوک متوقفش کرد.- من میدونم چطور میشه فهمید یانجون کجاست.
در لحظه سر هردو پسر سمت رفیق رقاصشون چرخید.
یونگی با اخم فریاد زد:- شوخی میکنی دیگه؟ محض رضای خدا پس چرا حالا میگی هوسوک؟
پسر مو قهوهای چشمی چرخوند.
- اگر میدونستم زودتر میگفتم احمق! الان جیمین بهم پیام داد و گفت اتفاقی شنیده که چند نفر دربارهی یانجون حرف میزدن و گفتن که جیکی میدونه اون کجاس.
تهیونگ ابرویی بالا انداخت.
اون بچه خوشگل الحق که ریاست توی خونش بود.
یونگی اما پوزخند زد و زود باوری دونفر دیگه رو به تمسخر گرفت:- اگر میدونه کجاس پس چرا نمیره سراغش؟
هوسوک لبش رو گزید و کمی مکث کرد.
- اون روز یانجون به اندازه کافی ازشون کتک خورده بود به علاوه ما نمیدونیم چرا از اون حرومزاده کینه دارن... شاید ماجرای تلافی تموم شده!
هردو سمت تهیونگ برگشتن تا تصمیم نهایی رو بگیره.
تهیونگ کلاه کاسکتش رو روی سرش گذاشت:

أنت تقرأ
ᴛᴏʀʀᴇɴᴄᴇ ᴋɪɴɢᴅᴏᴍ👑
أدب الهواةکیم تهیونگ، پسر کوچکتر کیم تائه سو رهبر مافیای black Snake بعد از خراب کاری که توی مدرسه سابقش به بار آورد و خط قرمزی که روی پروندهاش کشیده شد با نفوذ پدرش به دبیرستان تورنس منتقل میشه. اون میخواد دوباره قدرتش رو از نو بسازه اما تورنس، پادشاهی پ...