تیا«خوشبختم، اینکه یه نفر بهمون اضافه شده جای خوشحالی داره!» بعد به آزمان نگاه کرد و هردو لبخند گرمی به اریا زدن...
اسکات«خب آریا، امشب این افتخار رو بده و با ما بنوش..» بعد با همون لبخند مسخره لیوانشو بالا آورد.
بعد از حرف اسکات توما مجال نداد ودست رو شانه ی آریا گذاشت، گفت«البته که با ما مینوشه، اون دیگه عضوی از ماس»
آلیا«درسته آریا، لزومی نداره معذب باشی،از اونجا که تنهایی،میتونی دوست ما باشی... هاهاها»آریا پوزخندی زد و گفت《عضوی از شما؟ متاسفم اما علاقه ای ندارم!》
آلیا با بی شرمی تمام اونو بخاطر تنهاییش مسخره میکرد ؛البته این عقیده ی اریا بود، و اونا میخواستن بهش لطف کنن تا دوست پیدا کنه، اما آریا درکی از دوستی و دلسوزی نداشت، از نظرش اونا بهش ترحم میکردن و نمیخواست لحظه ای توی اون جمع شلوغ و پر سرو صدا بمونه...
اریا با همون لحن بی رحم و سردش رو به صورتای بهت زده شون ادامه داد حرف« درضمن شراب رو دوست ندارم؛ به هر حال از دعوتتون ممنونم ...»
جمع در سکوت فرو رفت، پیشنهاد اسکات رد شده بود، اون هم توسط این پسر سرد و مرموز، این اولین بارش بود که توسط کسی رد میشد... اسکات همیشه محبوبیت بالایی داشت و همه با کمال میل باهاش همراه میشدن اما حالا...
آریا خواست بره که اخمی به پیشانی اسکات نشست، دندوناشو محکم رو هم فشار داد و لیوانشو پایین اورد...بعد با قیافه ای گرفته و لحنی بی رحم گفت«خب ما هم برای جا دادن شخص گستاخی مثل تو بین خودمون خیلی مشتاق نیستیم »
آریا با خونسردی پوزخندی زد و گفت«خوشحالم که اینو میشنوم»
بعد از تموم شدن جملش منتظر واکنش صورت قرمز شده ی اسکات نشد و به جالیس که کنار اسکات ایستاده بود نگاه کرد، از وقتی که دیده بودش حرفی نزده بود و همچنان با قیافه جدی و نگاه نافذش به آریا نگاه میکرد... یک لحظه رنگ نگاهش عوض شد و رنگ نگرانی گرفت...توما باصدای بلندی گفت«هی پسر از دماغت داره خون میاد!!»
آریا نگاهشو به توما داد و دستی به دماغش کشید، پوزخندی زد، باز بخاطر فشار عصبی خون دماغ شده بود...
با یک نگاه گذرا و سرد، بدون هیچ حرفی روشو برگردوند و از اون جمع دور شد...*****
وت یادت نره:)

STAI LEGGENDO
A boy made of ice
Vampiriاون تهی از هرگونه احساسیه درست مثل یه مجسمه ، مرموز با نگاهی خالی از زندگی، چی میشه اگه سر از دنیای خوناشام ها دربیاره... [توضیحات] |وضعیت:کامل شده| |تعداد پارت:۷۶| |ژانر:تخیلی،گی،خوناشامی،رمنس| {❗توجه: ناول های من فقط در واتپد آپ میشه، بدون اجازه ج...