( بابت وقفه ی طولانی که بوجود اومد ، متاسفم.
درگیر کارای عروسیمم و خب یخورده سرم شلوغ بود🙃🤗
دوست دارم پارت جدید رو دوست داشته باشین 💋)همه چيز تغيير كرده بود !
هيچكدوم از افراد حاضر بر سر ميز شام ، همون آدم هاي قبلي نبودن !
چند سال ؛ از آخرين باري كه به طور كامل دور هم جمع شده بودند ، ميگذشت و اين تفاوت رو ميشد از نوع نگاه هاشون به همديگه فهميد .
_ خب بيون بكهيون ... خوشحالم دوباره ميبينمت !
با مخاطب قرار گرفتنش ، سرش رو بالا گرفت و به
چانیول نگاه كرد .
لبخند مردونه اي به لب داشت و در عين حال مهربون
نگاهش ميكرد .
_ منم .. منم همينطور._ هي بكهيون ! بشين .
سهون نزديكش رفت و كنارش نشست .
_ كجا غيبت زد يهويي ؟ تقريبا همه جا رو دنبالت
گشتیم !
كاي هم به جمعشون اضافه شد و كنارشون جا گرفت .
حالا با وجود رفتن ژیوانشی ، به راحتی میتونستند سر حرف رو باز کنند و اطلاعات این چند سالی که از هم بی خبر بودند رو به هم انتقال بدن !_ هركس ؛ ميره سراغ جمع و جور كردن زندگي خودش ! مگه شما ها خودتون همين كار رو نكردين؟
بکهیون دلخور بهش جواب داد ._ ميدوني چقدر نگرانت شده بوديم ؟ حتي به زنگ
هامون هم جواب نميدادي !
_ موبايلم خراب شده بود !
_ دقيقا همون روزي كه تصميم گرفتي غيب شي ،
موبايلت داغون شد ؟
كاي با ناراحتي ليوان نوشيدنيش رو سر كشيد و با اخم
بهش خيره شد .
قرار نبود هيچوقت ؛ گريه هاي بي وقفه ي كيونگسو رو
بخاطر از دست دادن بكهيون ، فراموش كنه !_ تو كجا رفته بودي بك ؟
اينبار سهون پرسيد ؛ چون خودش هم دست كمي از كاي نداشت .
ناراحت و دلخور بود !
منطقش بهش ميگفت كه بايد منتظر ميموند تا باهم
بتونن خبري از چانيول بگيرن ، اما بكهيون تصميم گرفته بود كه براي هميشه بره !حتي بعد از گذشت یکسال ؛ زماني كه تونسته بود از زير زبون پدرش حرف بكشه و بفهمه كه چانيول كجا رفته ، نتونسته بود به
بكهيون دسترسي پيدا كنه و بهش اين خبر رو بده !_ جوري حرف ميزنين كه انگار يادتون رفته ، اوني كه
همه چيز رو پشت سرش رها كرد و رفت كي بود !
جیهو با ناراحتی به دست های مشت شده ی چانیول نگاه میکرد . متوجه اضطراب و ناراحتیش بود ، اما نمیتونست چیزی بگه .
خیلی خوب میدونست که چانیول چقدر تلاش کرده بود برای اینکه به آرامش برسه و ذهنش رو از عذاب وجدانی که نسبت به بکهیون داشت ، رها کنه !هركسي ، به راحتي ميتونست سرخ شدن گونه هاي
چانيول رو حس كنه .
بيشتر از هركس ديگه اي ؛اون تحت فشار بود و نميدونست كه چطوري بايد با
بكهيون صحبت كنه !
هرچند بكهيون از خيلي قبل تر خودش رو آماده ي اين
ديدار كرده بود و ميدونست كه بالاخره بعد از عقد
قرارداد ژيوانشي با برند لويي ؛ اون رو خواهد ديد ،
پس حالش خيلي بهتر از چانيولي بود كه با استرس ،
پاش رو تكون تكون ميداد و زير چشمي به بكهيون نگاه
ميكرد .
YOU ARE READING
MY HEART FOR YOU
Romanceیک عاشقانه ی دبیرستانی!🏢 رفاقت چندین ساله و پیمان برادری ! 🤝 لحظات خاص کنار هم بودن!👬 آیا این روابط ممکنه بعد از فاش شدن راز مهمِ پارک چانیول و بیون بکهیون تداوم پیدا کنه؟ آیا میتونن حقیقتِ آن چیزی که هست رو بپذیرن؟ ممکنه پارک چانیول برادرش رو بب...