پارت نود و هشتم

19 7 2
                                    

تهیونگ خسته تر از همیشه با چشمهای ورم کرده در حالی که غروب آفتاب پر رنگتر از همیشه بود نزدیک در دانشگاه شد، نگهبان در رو باز کرد و همزمان با باز کردنش نامجون جیمین رو صدا کرد، اما حواس جیمین به سمت در پرت شد و با دقت بهش خیره شد، بعد با دیدن تهیون...

Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.


تهیونگ خسته تر از همیشه با چشمهای ورم کرده در حالی که غروب آفتاب پر رنگتر از همیشه بود نزدیک در دانشگاه شد، نگهبان در رو باز کرد و همزمان با باز کردنش نامجون جیمین رو صدا کرد، اما حواس جیمین به سمت در پرت شد و با دقت بهش خیره شد، بعد با دیدن تهیونگ به سرعت به سمت در رفت و با نگرانی گفت: ته ته حالت خوبه؟!
نگهبان: برای چی بیرون بودی؟!
جیهوپ آروم به نامجون گفت: حالا چطوری بگیم؟!
جین قبل از نامجون جواب داد: بیایید بریم پیشش حالا میگیم
هر سه به راه افتادند و به سمت تهیونگ و جیمین رفتند، جیمین بغلش کرده بود و با نگرانی گفت: کجا بودی عزیزم؟! چرا انقدر داغونی ته ته؟!
تهیونگ حرف نمیزد، جین صورتش رو بوسید و گفت: چت شده ته ته من؟!

تهیونگ خسته تر از همیشه با چشمهای ورم کرده در حالی که غروب آفتاب پر رنگتر از همیشه بود نزدیک در دانشگاه شد، نگهبان در رو باز کرد و همزمان با باز کردنش نامجون جیمین رو صدا کرد، اما حواس جیمین به سمت در پرت شد و با دقت بهش خیره شد، بعد با دیدن تهیون...

Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.

با لفظ جین تهیونگی که هربار میخندید اینبار به گریه افتاد، جین بغض کرد و بغلش کرد، همه با هم به سمت اتاق نامجون رفتند و سعی کردند که آرومش کنن، اما قبل از ورود نامجون گوشیش دوباره زنگ خورد و گفت: شما برید تو میام
جیهوپ با نگرانی به نامجون نگاه کرد و نامجون کمی دور شد،

Du hast das Ende der veröffentlichten Teile erreicht.

⏰ Letzte Aktualisierung: 18 hours ago ⏰

Füge diese Geschichte zu deiner Bibliothek hinzu, um über neue Kapitel informiert zu werden!

فیک: جونگکوکWo Geschichten leben. Entdecke jetzt