Part 11

130 29 3
                                    

لیسا بهش نزدیک شد و کنار گوشش آروم گفت : تو اینجا چیکار میکنی ؟

توماس هم با یه لبخند جوابشو با صدای ملایمی کنار گوشش داد : پس دوست داری کجا باشم ؟ تو اتاقت ؟

لیسا خیلی عصبی بود اما نمی خواست که کسی این عصبانیتش رو بفهمه برای همین به توماس اشاره وار
گفت که همراهش بیاد . توماس هم همراهش راه افتاد
و توی حیاط مدرسه روی یکی از صندلی ها نشست .

لیسا جلوش ایستاده بود و با طرز نگاه کردنش توماس
فهمید که منتظر جوابه؛ با خنده گفت : چیه ؟؟ میدونم
که منتظری که جوابتو بدم .

لیسا : خب جوابت ؟

توماس بلند شد و خیلی جدی درحالیکه تو چشمای لیسا نگاه می کرد گفت : منم دانش آموز این مدرسه ام پس دیگه فکر کنم جوابتو خوب گرفتی عشقم .

لیسا با عصبانیت : من عشق تو نیستم اینو به زبون نیار .

توماس : تو هنوزم عشق منی اینو تو تعیین نمی کنی؛
آه راستی انگار یه دانش آموز جدید به کلاسمون اضافه شده فکر کنم سرگرمی خوبی باشه برام .

لیسا از شدت خشم دستاشو سفت مشت کرده بود و به
توماس نگاه میکرد .

لیسا : حق نداری بهش نزدیک شی وگرنه ...

توماس با صدای بلندی گفت : وگرنه چی ؟ هوم وگرنه چی ؟

با حالتی جدی وار : منو می کشی ؟!

لیسا : اگه بتونم چرا که نه .. اینو بدون من خیلی عوض شدم حتی از قتل هم ترسی ندارم .

لیسا لبخند ترسناکی زد که توماس سرجاش میخکوب شد و از درون ترس وجودش رو گرفته بود و بدنش به لرز اومده بود .

لیسا : چیشد ؟ ترسیدی ؟ بهتره به اطرافیانم کاری نداشته باشی اینجوری به نفع خودته باور کن .

و شروع کرد به خندیدن؛ توماس با دیدن حرکات لیسا
ترسیده بود و از تغییر لیسا دیگه کاملا مطمئن شده بود .

لیسا همین که حرفاش تموم شد از پیش توماس رفت و
دوباره برگشت به کلاسشون و کنار لیندا نشست . لیندا بهش با تعجب نگاه میکرد ‌. لیسا که نگاه خواهرشو رو
خودش حس کرد لب زد : نترس آبجی فقط بهش اخطار دادم و کمی ترسوندمش .

لیندا : خوبه؛ بیشتر حواست بهش باشه چون نسبت بهش هیچ حس خوبی ندارم .

لیسا : منم همینطور؛ اما باید از جنی در برابرش محافظت کنم انگار یه چیزایی رو از الان حس کرده .

لیندا : چرا ؟ چیزی بهت گفته ؟

لیسا آهی کشید و گفت : آره؛ گفت که جنی سرگرمی جدیدشه همین باعث شد من عصبی شم .

جنی که فقط بهشون از دور نگاه میکرد بلند شد و رفت پیششون ایستاد و گفت : چیزی شده ؟

هر دو خواهر به محض اومدن جنی بحثشون رو عوض کردن که جنی شک نکنه .

Painful love 🖤Donde viven las historias. Descúbrelo ahora