لیسا زود وارد درمونگاه مدرسه شد و جنی رو گذاشت روی تخت و محکم دستش رو گرفته بود . پزشک نبض
جنی رو چک کرد و معاینه اش کرد و مشخصاتش رو نوشت و روبه لیسا گفت : دوستتون غش کرده اما دلیل غش کردنش رو دقیق نمیدونم باید بره بیمارستان و اونجا ازش آزمایش های بگیرن .دکتر از اتاق رفت و لیسا روی صندلی کنار جنی نشست و بهش خیره شده بود . با نگاه کردن به صورت جنی که چشماشو بسته بغضش گرفت تازه چند دقیقه پیش بود که لبخند میزد و الان اینجا روی تخت خوابیده با دیدن جنی که حالش بده قلب لیسا هم به درد میومد .
لیسا دست جنی رو گرفته بود و خوابش برد چند دقیقه بعد جنی آروم چشماشو باز کرد و با دیدن لیسا لبخند غمگینی زد اون الان پیشش بود اما یه حس بدی داشت
که هر روز بیشتر اذیتش میکرد کمی نگاش کرد که لیسا هم بیدار شد و وقتی جنی رو دید با خوشحالی بغلش کرد و لب زد : بالاخره چشماتو باز کردی عشقم؛ خیلی نگرانت شدم؛ حالت خوبه ؟جنی خندید و گفت : آخ درد دارم اما ..
لیسا ازش فاصله گرفت و گفت : درد داری ؟
خواست دکتر رو صدا بزنه که جنی نذاشت و آروم لب زد : اما وقتی بغلم کردی دردم کمتر شد؛ نگران نباش عشقم من خوبم .
لیسا با اخم گفت : توی این وضعیت هم داری باهام شوخی میکنی ؟ نمیدونی من چقدر ترسیدم ها ..
جنی با دستاش صورت لیسا رو گرفت و لباشو آروم روی لبای لیسا گذاشت و چشماشو بست؛ یه بوسه ی
کوتاه و آرامبخش که همین بوسه باعث شد لیسا چهره اش شاد شه و لبخند بزنه .جنی وقتی به ساعت مچیش نگاه کرد گفت : عشقم مگه امروز باشگاه نداری ؟!
لیسا : هوم باشگاه دارم اما نمیرم .
جنی : نمیشه باید بری ..
جنی هر دو دست لیسا رو گرفت و تو چشماش نگاه کرد و ادامه داد : بیا یه قولی بهم بدیم ..
لیسا : چه قولی ؟!
جنی : اینکه با هم تلاش کنیم و بریم جایی که کسی نتونه دیگه ما رو اذیت کنه هوم باشه ؟!!
لیسا هم لبخندی زد و سرشو تکون داد و لب زد : قول میدم عشقم؛ قول میدم .
جنی : خب پس الانم برو تا دیرت نشده .
لیسا : ولی دکتر گفت باید بری بیمارستان که ازت آزمایش و اینا بگیرن منم میخوام باهات بیام پس ..
لیسا خواست ادامه بده که جنی با گذاشتن انگشتش روی لب لیسا نذاشت حرفی بزنه و خودش گفت : من
خودم میرم نگران نباش عشقم؛ بچه که نیستم میرم
بیمارستان و برمیگردم .لیسا : باشه ولی مراقب خودت باش باشه ؟! و اینکه بهم زنگ بزن که بیام دنبالت .
جنی لبخندی زد و جواب باشه : چشم عشقم .
YOU ARE READING
Painful love 🖤
Fanfictionفیکشن : عشق دردناک فصل ها : پایان یافته 🖤 فصل اول * تمام شده * فصل دوم * تمام شده * نویسنده : آرینا کاپل : جنلیسا ژانر : جی ال، عاشقانه، ورزشی، مدرسه ای، خانوادگی، درام، انگست . خلاصه : لیسا دختری که علاقه زیادی به بوکس داره و دوست داره که بوکسور...