Part 26

130 23 5
                                    

لیسا همه جای داخل سالن رو گشت اما کسی نبود انگار
هر کی بوده زود فرار کرده . لیسا نگران بود و حس خوبی نسبت به اون شخصی که فرار کرده بود؛ نداشت اما سعی میکرد خیلی تابلو نباشه برای همین برگشت پیش جنی و خیلی طبیعی و جوریکه جنی نگران نشه قضیه رو جمع کرد .

لیسا : هنوزم تمریناتت مونده ؟ نمی خوای برگردی خوابگاه ؟

جنی : آره باید یکم دیگه هم تمرین کنم .

لیسا : خب پس من میرم انتهای استخر و برات تایم میگیرم .

جنی : اگه تو اینجا باشی که من نمیتونم تمرکز کنم .

لیسا توی استخر جنی رو به خودش چسبوند و گفت : چیه ؟ نکنه دلت میخواد بریم تو کارش ؟

جنی سعی کرد خودشو از لیسا جدا کنه اما نتونست برای همین خنده اش گرفت و لب زد : عشقم میشه
ولم کنی ؟ اینجوری دستتو روی شکمم گذاشتی خندم
میگیره .

لیسا : نه ولت نمیکنم امروز باهات کار دارم .

لیسا دستشو نوازش وار روی شکم جنی کشید و آروم آروم به سمت پایین تر هدایتش کرد تا اینکه به قسمت
حساس جنی رسید از روی شورت دستی بهش کشید که باعث شد جنی چشماش بسته بشه و با دندوناش لبشو گاز بگیره وقتی لیسا جنی رو توی اون حالت دید دست خودش نبود و به شدت تحریک شد هر دو به شدت بهم نیاز داشتن و لیسا با وجود اینکه میدونست که احتمال داره یکی اونا رو دوباره ببینه اما بازم در مقابل جنی نتونست مقاومت کنه و دیگه از اینکه خودشو کنترل کنه خسته شده بود .

جنی سرشو برد تو گردن لیسا و با حالت تحریک کننده ای گفت : امروز من مالِ خودتم؛ من تو رو میخوام همین الان و برام هیچی مهم نیست .

لیسا هم که با جنی هم نظر بود آروم گفت : عشقم تو همیشه مالِ خودم بودی امروز انجامش میدیم بیبی .

لیسا به محض تموم شدن حرفش دستشو از روی شورت به پوسی جنی رسوند که اینکارش جنی رو
به وجد آورد و بدون اینکه خودش متوجه بشه ناله
ای کرد و با دستاش با موهای لیسا بازی می کرد .

لیسا دو تا از انگشتاش رو روی قسمت حساس جنی گذاشت و شروع کرد به حرکت دادنش آروم آروم سرعت حرکت انگشتاش روی نقطه ی حساس جنی
رو بیشتر و بیشتر کرد که جنی با لذتی که داشت
خودشو تکون میداد و ناله میکرد .

جنی : اههههه عشقم تندتر ..

لیسا با تموم سرعت انگشتاشو تکون میداد و بعدش شورت جنی رو پایین کشید و خم شد و به پوسی صورتی جنی نگاهی انداخت و لبخندی زد و به جنی
خیره شد و لب زد .

لیسا : قراره امروز رو خوش بگذرونیم .

جنی دستاشو به موهای لیسا رسوند و گفت : من میخوامش؛ من میخوام فقط با تو خوش بگذرونم .

لیسا زبونشو روی پوسی جنی گذاشت و به داخلش
آروم ضربه میزد . جنی با هر که زبون داغ لیسا واردش
میشد کمرشو قوس میداد و ناله هاش بلند تر میشد .

Painful love 🖤Onde histórias criam vida. Descubra agora