۳۰ دقیقه قبل تصادف
عمارت
* لیسا *
سه تا خواهر تصمیم گرفته بودن که با کمک همدیگه شیرینی درست کنن . لیسا که داشت تخم مرغ ها رو
توی ظرفی میریخت؛ لیندا با ریختن آرد همه جای
آشپزخونه رو با آرد سفید کرد .لیسا نگاهی به خودش و لیندا و آشپزخونه انداخت و
خندش گرفت .لیسا : آبجی چرا حتی نمی تونی آروم آرد رو اضافه کنی ؟! ببین بخاطر یه کیک چیا به سرمون اومد !!
لیندا با دلخوری لب زد : تقصیر من چیه یهو کیسه
آرد از دستم لیز خورد .میا که روی اُپن خونه نشسته بود و توت فرنگی می خورد با دهن پُر گفت : زود باشید الان آبجی جنی
میاد ..لیسا : وروجک ما هم داریم با جون و دل تلاش میکنیم
که کیک درست کنیم .کمی مکث کرد و ادامه داد : اصن تو چرا کمک نمیکنی ؟ و هی میخوری ؟!
میا : چون من باید ببینم که کاراتونو درست انجام میدید یا نه .. آبجی جنی چرا هنوز نیومده ؟؟ چرا
نمیاد ؟؟!لیندا خندید و گفت : ما که داریم میبینیم بجای نظارت کردن ما هی میخوری .
لیندا رو به لیسا ادامه داد : راست میگه چرا جنی هنوز نیومده ؟
لیسا : شاید تو راه مونده .
لیندا : شاید .. حالا فعلا زود کیک رو درست کنیم تا دیر نشده .
لیسا : آره؛ آها وروجک تو هم کم بخور بجاش بیا بهمون تو درست کردن کیک کمک کن .
میا : نخیرم من سرآشپزم .
لیندا و لیسا : بله بله سرآشپز .
و زیرلبی می خندیدن . دقایقی از کارای اولیه کیک گذشته بود و هنوز تزئیین کیک مونده بود؛ لیسا رفت
که خامه درست کنه که گوشیش روی اُپن زنگ خورد .میا : آبجی گوشیت زنگ میخوره .
لیسا دستاشو تمیز کرد و گوشی رو جواب داد .
لیسا : الو .
جنی : سلام جنی ام گفتم قبل اومدنم زنگ بزنم .
لیسا : سلام جنی؛ باشه ما خونه ایم زودی بیا که میا
هی میگه جنی چرا نیومده .صدای میا تموم فضای خونه رو گرفت که با صدای بلند
میگفت چرا آبجی جنی نمیاد ؟لیسا خندش گرفت و درحالیکه به میا اشاره میکرد که
کمی آروم باشه لب زد : صداشو می شنوی ؟ پس زود
بیا .صدای خنده ی جنی باعث میشد که لیسا ناخودآگاه بخنده و هیجان زده بشه . دل تو دلش نبود که زودتر
اون لبخند رو دوباره ببینه؛ برای دیدنش بی قراری می
کرد اما به کسی بروزش نمیداد که تو دلش آشوبه و هر
وقت ازش دوره چقدر دلتنگش میشه .
YOU ARE READING
Painful love 🖤
Fanfictionفیکشن : عشق دردناک فصل ها : پایان یافته 🖤 فصل اول * تمام شده * فصل دوم * تمام شده * نویسنده : آرینا کاپل : جنلیسا ژانر : جی ال، عاشقانه، ورزشی، مدرسه ای، خانوادگی، درام، انگست . خلاصه : لیسا دختری که علاقه زیادی به بوکس داره و دوست داره که بوکسور...