توماس : تو کی هستی ؟
دختر لبخندی زد و برگشت به پشت سرش و روبه روی توماس ایستاد و گفت : خب این که من کی هستم به
تو مربوط نیست ولی چون آدمی نیستم که بخوام چیزی رو پنهون کنم پس خودمو معرفی میکنم .گامی به سمتش برداشت و دستشو به سمت توماس دراز کرد و گفت : من رایکا هستم خوشبختم .
توماس هم باهاش دست داد گفت : منم توماس هستم؛ منم همینطور .
رایکا دختر زیبایی بود که خیلی هم ریلکس بود اما اینکه واقعاً قصدش از کارش چی بود خیلی امیدوار کننده نبود . تنها چیزی که ازش لذت می برد عکس
گرفتن از چیزایی که مال خودشن بود . هر عکسی که می گرفت خیلی براش با ارزش بود .
توماس : چرا بدون اجازه رفته بودی به اون اتاق ؟رایکا با دستش موهاشو به عقب داد و پوفی کشید و خیلی جدی گفت : این دیگه به تو مربوط نیست پس بجای فضولی تو کار بقیه بچسب به کارهای خودت .
توماس : انگار خیلی هم بی ادبی .
رایکا لبخندی زد و گفت : من با آدمایی مثل تو اینجوری رفتار میکنم؛ خیلی وقتمو گرفتی دیگه
باید برم .توماس دستاشو مشت کرد و عصبانی شد اون دختر خیلی رو مخش بود ولی حس میکرد که اونم چیزی
رو میخواد که خیلی دوسش داره اما مطمئن نبود و
فقط در حد حدس می تونست در موردش فکر کنه .جنی آروم چشماشو باز کرد و لیسا رو که دید پاهاشو گذاشته بود روش و عمیق خوابیده بود خندید و چند باری تکونش داد اما بیدار نشد پس مجبور شد که تنهایی لباس عوض کنه تا بره به تمرینات وقتی آماده شد بوسه ای روی گونه ی لیسا گذاشت و لب زد : نمی خوای دیگه بیدار شی عشقم ؟
لیسا چشماشو باز کرد و کمی خودشو کشید و بلند شد .
لیسا : یکم صبر کن منم خودمو آماده کنم امروز منم باشگاه دارم .
جنی : باشه .
لیسا هم لباساشو پوشید و دست جنی رو گرفت و لب زد : منم آماده ام بریم ؟
جنی خندید با دستاش کنار لب لیسا رو تمیز کرد و لب زد : مثل بچه ها میمونی عشقم؛ اینجوری میخواستی بری باشگاه ؟
YOU ARE READING
Painful love 🖤
Fanfictionفیکشن : عشق دردناک فصل ها : پایان یافته 🖤 فصل اول * تمام شده * فصل دوم * تمام شده * نویسنده : آرینا کاپل : جنلیسا ژانر : جی ال، عاشقانه، ورزشی، مدرسه ای، خانوادگی، درام، انگست . خلاصه : لیسا دختری که علاقه زیادی به بوکس داره و دوست داره که بوکسور...